نادر محمدخانی‌: کاش علی پروین سلطان می‌ماند
نادر محمدخانی‌: کاش علی پروین سلطان می‌ماند
بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران تاکید دارد که در بازی‌های هیروشیما به دلیل دو دستگی استقلالی و پرسپولیسی تیم ملی دچار آسیب شد. او همچنین می‌گوید بعد از پیروزی ایران برابر آمریکا در جام‌جهانی۱۹۹۸، فضا به گونه‌ایی بود که گویی همه چیز تمام شده و بازی‌ها به پایان رسیده است.

به گزارش حاشیه ورزش ، بدون شک نسل تیم ملی که راهی جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه شد، برای مردم ایران جایگاه ویژه‌ای دارد. از بازیکنان اصلی آن تیم که در جام جهانی به میدان رفت و خاطرات زیادی را برای فوتبال دوستان ایرانی رقم زد، نادر محمدخانی است که این روزها در انگلستان سکونت دارد.

محمدخانی که از ستون‌های دفاعی تیم ملی و پرسپولیس بود، در بازی‌های آسیایی ۱۹۹۰ پکن و بازی‌های آسیایی ۱۹۹۸ بانکوک به همراه تیم ملی قهرمان شد. محمدخانی در فوتبال باشگاهی در تیم‌هایی چون کشاورز، پرسپولیس و بهمن کرج هم حضور داشته است.

نادر محمدخانی که بیش از یک دهه با لباس تیم ملی به میدان رفته، مدتی برای شرکت در سالگرد درگذشت پدرش به ایران آمد و با حضور در تحریریه ایسنا، با او به مرور خاطرات فوتبالی‌اش پرداختیم. محمدخانی در این گفت‌وگو به تلخ و شیرینی‌هایی حضورش در فوتبال پرداخت و گفت بعد از پیروزی تیم ملی فوتبال ایران برابر آمریکا در جام‌جهانی ۱۹۹۸، انگار که کاپ قهرمانی را به ایران داده‌اند و بازی‌ها تمام شده است.

محمدخانی در بخشی از این گفت‌وگو به زندگی شخصی‌اش اشاره و با چشمانی اشکبار از حسرت نرفتنش به کربلا به همرا مادر و برادرش سخن گفت. او از تلخی و شیرینی‌های دوران بازی‌گری‌اش هم صحبت کرد و از مرحوم دهداری و پورحیدری به نیکی یاد کرد و البته از علی پروین و محمد مایلی کهن گلایه‌هایی را بیان کرد. کاپیتان سال‌های دور تیم ملی فوتبال ایران این روزها در انگلستان راننده ماشین‌های سنگین است و مدرسه فوتبال کوچکی دارد که آن را اداره می‌کند.

در ادامه گفت‌وگوی نادر محمدخانی را با ایسنا، می‌خوانید:

* نادر محمدخانی فوتبال را از کجا آغاز کرد؟

من فوتبالم را از زمین‌های خاکی شروع کردم، الان که بعد از سال‌ها به ایران آمده‌ام کمبود آن زمین‌ها را احساس می‌کنم، آن زمان بازیکنان در این زمین‌ها ساخته و شکل می‌گرفتند. چون فوتبال صرفا به بازی کردن نیست. همه این مسائل در شکل گیری یک بازیکن تاثیر دارد. زمانی آقای پرویز دهداری سرمربی تیم ملی بود که حتی با نوع غذا خوردن ما هم کار داشت. در صورتی که این مسائل هیچ ربطی به مربیگری تیم ملی ندارد. من به اصولی اعتقاد دارم. شما هم وقتی اصولی را رعایت کنید با تمرکز کامل فوتبال بازی می‌کنید و سعی می‌کنید در چهارچوبی که برایتان مشخص می‌کنند پیش بروید و عملکرد خوبی داشته باشید. فوتبال من کم کم در نوجوانان آتش نشانی شکل گرفت و در ادامه به تیم جوانان آتش نشانی آمده‌ام و از آنجا به تیم جوانان پرسپولیس رسیدم. آن زمان آقای عضدی مربی جوانان پرسپولیس بودند. او خیلی برای من زحمت کشید.

اوایل فوتبالم با مربیان بزرگی کار کردم و وقتی تلاش و پشتکار من را دیدند خیلی به من کمک کردند. جالب است بدانید پیش از اینکه فوتبال را به صورت حرفه‌ای آغاز کنم به قایقرانی رفته بودم و تمرین می‌کردم. آن زمان فوتبال را حرفه‌ای دنبال نمی‌کردم و در زمین‌های خاکی هر وقت بازیکنی کم می‌آوردند من را اضافه می‌کردند. در قایقرانی هم پیشرفت‌های زیادی داشتم. در ادامه شور و هیجانی که نسبت به فوتبال داشتم من را به این سمت کشاند و روزی آقای پروین گفت که با یک دست دو هندوانه بر نمی‌دارند. چون آن زمان شرایط به گونه‌ای بود که من به تمرین قایقرانی می‌رفتم و بعد به تمرین فوتبال می‌آمدم. خوشحالم که این مسیر را طی کرده‌ام و الان سابقه خوبی در فوتبال دارم. البته فکر می‌کنم اگر به دنبال درس هم رفته بودم شرایط خوبی را تجربه می‌کردم. آن زمان در رشته چهار نفره قایقرانی در ایران اول بودیم و در ادامه در تک نفره ۵۰۰ متر من اول بودم و در ۱۰۰۰ متر دو نفره به همراه برادرم اول بودیم. زمانیکه انقلاب شد و من کم کم به سمت فوتبال آمدم از لحاظ بدنی در شرایطی قرار داشتم که بالاتنه من بسیار قدرتمند بود و این مسئله به فوتبال من هم کمک کرد. آن زمان وقتی با تیم جوانان پرسپولیس تمرین می‌کردم برایشان سخت بود که به یک جوان تنه بزنند و آن جوان با قدرت بدنی‌اش بایستد. در مجموع فکر می‌کنم شرایط فوتبال من در ۱۰ سال آخر بسیار شیرین و جذاب برایم به پایان رسید. چون هم در جام جهانی بازی کردم و هم در بازی‌های آسیایی قهرمان شدیم.

 

*  کمی درباره خانواده خود بگویید،‌ پدرتان چه کاره بود و در خانواده چند نفر بودید؟

پدرم نانوا بود و یک نانوایی داشت، ساعت ۳ بامداد از خواب بیدار می‌شد تا مراحل تهیه نان را انجام بدهد و ساعت ۶ نان آماده باشد. خودش هم ورزش باستانی انجام می‌داد. محله ما هم در خیابان سپه غربی حوالی کارون بود. آن زمان یک سینما در آنجا بود که قبل از آن هم زمین خاکی وجود داشت و ما در آنجا فوتبال بازی می‌کردیم. پدرم سال ۸۸ فوت کرد و از آن زمان حوالی اوایل خرداد به ایران می‌آیم تا در سالگرد پدرم شرکت کنم. مادرم هم عازم کربلا شده است و من از او خواستم برایم دعا کند (اشک می‌ریزد) من از فوتبالیست‌هایی هستم که در جنگ حضور داشتم و شش ماه راننده آمبولانس در خط مقدم بودم. برادر بزرگم شیمیایی شد و برادر دومم جانباز شد.

* الان وقتی متاثر می‌شوید دلتنگ چه هستید؟

با ما بد کردند، من خیلی زحمت کشیدم. تمام بازیکنانی که کنار من بازی می‌کردند به اردوی تیم ملی دعوت شدند. علی جان ملکی کنار من بازی می‌کرد و به اردوی تیم ملی دعوت شد. در تیم پرسپولیس هاشمی نسب، بهروز رهبری‌فر و علی انصاریان به تیم ملی دعوت شدند. نمی‌خواهم بگویم من کاری برای این نفرات کردم اما واقعا به آن‌ها کمک کردم. محمد خاکپور و رضایی منش از افرادی بودند که به آنها کمک کردم. من تا آنجایی که توانستم به فوتبال ایران کمک کردم و هیچ وقت گله نکردم. آن زمان که فوتبال بازی می‌کردیم ماهی ۱۰۰۰ تومان حقوق می‌گرفتیم. ما ایستادیم و مقام آوردیم و کنار دریاچه ورزشگاه آزادی خوابیدیم و به هتل هم نرفتیم. پرواز چارتر هم نداشتیم اما هیچ وقت گله نکردیم. لباس و کفش ما را خارج از ایران دوستانی برای ما می‌خریدند. وقتی پول به فوتبال آمد من واقعا خوشحال شدم و گفتم فرزندان ما این پول‌ها را می‌گیرند و ایرادی ندارد اما متاسفانه مدیران باید این فوتبال را شکل می‌دادند که ندادند.

* شما معتقد هستید که در حق شما فوتبال جفا کرد یا مسئولین؟

نه فوتبال به من جفا نکرد. کسانی که خارج از فوتبال به فدراسیون آمدند این شرایط را ایجاد کردند. خوشحالم که الان وزیر ورزش یک فرد ورزشی است. نمی‌خواهم از آقای سجادی تعریف کنم اما واقعا خوشحالم که او به عنوان فرد ورزشی وزیر ورزش شده است. سال ۵۹ که به پاس آمدم آقای فیروز کریمی همچنان فوتبال بازی می‌کرد. آن زمان به عنوان دفاع کناری کار می‌کردم. همان زمان هم همیشه تلاش می‌کردم بهترین شرایط را داشته باشم و هیچ وقت شرط و شروطی برای انعقاد قرارداد نداشتم. هر جایی رفتم با دل و جان بازی کردم.

* از چه سالی وارد پرسپولیس شدید؟

از سال ۶۱ به پرسپولیس آمدم اما به صورت مرتب در این تیم نماندم. سال ۶۵ هم به نیروی زمینی رفتم. بعد از نیروی زمینی به باشگاه پیام رفتم و با حقوق ماهی ۱۰۰۰ تومان فوتبالم را ادامه می‌دادم. بعد از پیام دوباره به پرسپولیس بازگشتم و آن زمان برخی بازیکنان پرسپولیس نظیر محمد پنجعلی و ناصر محمدخانی به خارج از کشور رفته بودند. آن زمان به عنوان دفاع وسط با آقای کاظم سیدعلی خانی بازی می‌کردیم. خاطرم هست بعد از سربازی دوباره به پیام آمدم و آن زمان آقای غرضی وزیر ارتباطات بود و در شهرک آپادانا یک واحد آپارتمان به من داد تا در آنجا زندگی کنم.

* هم نام ناصر محمدخانی هستید، آیا تا به حال شده شما را با او اشتباه بگیرند و یا فکر کنند که با یکدیگر قوم و خویش هستید؟

بله بارها این اتفاق افتاده است. همه فکر می‌کردند او برادر من است. در صورتیکه او برادری دارد که نامش نادر است من هم برادری دارم که نامش ناصر است. آن زمان که در آلمان بودیم و ماجرای خانم آقای ناصر محمدخانی رخ داد. خیلی‌ها به من تسلیت می‌گفتند. در صورتی که من می‌گفتم که ناصر از اقوام من نیست. ناصر محمدخانی اصالتا برای غرب ایران و من برای شرق هستم. ما اصالتا متعلق به شاهرود هستیم.

* از برادران و خواهران خود بگویید، آیا آن‌ها هم ورزش می‌کردند؟

نام برادر بزرگترم محسن است و بعد من به دنیا آمده‌ام و بعد از آن ناصر و بعد از ناصر خواهرم و بعد هم برادر کوچکم منصور است. منصور خیلی سال پیش به خارج از کشور سفر کرد و دیگر باز نگشت. برادر بزرگم قدیم شناگر بود و وقتی در استخر شنا می‌کردند و اول می‌شد بلیت مجانی می‌گرفت و آن بلیت مجانی را به من می‌داد تا به استخر بروم. یکی دیگر از برادرانم در بازار فعالیت می‌کند و فروشگاه لوازم بهداشتی دارد. خواهرم هم خانه دار است. برادر کوچکم همراه مادرم عازم کربلا شده است و من واقعا دوست داشتم همراه آنها بروم. برادر بزرگم هر دو کلیه خود را از دست داد و مادرم به او کلیه داد. برای اولین بار بود که یک مادر به فرزندش کلیه می‌داد و این پیوند انجام می‌شد. نذر داشتم و دوست داشتم همراه آنها به کربلا بروم که این اتفاق رخ نداد. ما خانواده مذهبی بودیم و من یک بچه شیعه هستم. عمویم هم یک فرد روحانی بود و هنوز هم ما مذهبی هستیم. هر جای دنیا باشیم مذهبی خواهیم ماند.

* شما سال ۱۳۶۷ به تیم ملی دعوت شدید، درست زمانی که ۱۴ نفر بخاطر اختلاف نظر با آقای دهداری از تیم ملی استعفا داده بودند. شما خصوصیات اخلاقی آقای دهداری را چطور ارزیابی می‌کنید؟

او در درجه اول یک پدر واقعی بود. هر چیزی که به من یاد داد را من سعی کردم به فرزندانم بیاموزم. فرزند من هم مثل من عاشق مملکت ایران است و اهل ورزش و کوهنوردی است. زمانی که فوتبال بازی می‌کردیم. پول چندانی نمی‌گرفتیم و بیشترین قرارداد من مربوط به پلی اکریل بود که ۱۰ میلیون تومان می‌گرفتم. در ادامه به قطر رفتم و دو برابر پولی که در ایران می‌گرفتم درمی‌آوردم.

* ما روایت‌های افرادی که از تیم ملی استعفا داده‌اند را شنیده‌ایم. آن‌ها از روحیه تند و سخت گیری‌های آقای دهداری می‌گفتند. شما از افرادی هستید که به واسطه آن استعفا به تیم ملی دعوت شدید چون نسل تیم ملی تغییر کرد. به نظر شما آیا واقعا آقای دهداری تا این حد سخت گیر بودند؟

سخت گیری برای چه بود؟ سخت گیری برای خودش بود یا اینکه نام ایران را بزرگ کند؟ همه آن سخت گیری‌هایی که آقای دهداری داشتند بعدا به قانون تبدیل شد. آن زمان ما ابرقدرت آسیا بودیم. الان ببینید که همه تیم‌ها لباس یک شکل می‌پوشند، پس این نشان می‌دهد که آقای دهداری کار بدی نمی‌کردند. من خیلی در این باره تحقیق کردم و از کسانی که قبلا در تیم ملی بودند پرس و جو کردم. حتی زمانی که آقای جلال طالبی سرمربی تیم ملی شدند تحقیق کردم و دیدم که او یک نابغه بوده است. اگر کسی به جز آقای طالبی سرمربی تیم ملی می‌شد، تیم به هم می‌ریخت. شما اگر خودتان سرمربی تیم ملی باشید و کسی بازی نکند اما انتظار داشته باشد که بازی کند چه کار می‌کنید؟ آن هم زمانی که تیم هم می‌برد. آیا به ترکیب تیم‌تان دست می‌زنید؟ اگر آن بازیکنان کنار بروند باز هم تیم‌تان می‌برد، پس دیگر نمی‌خواهم درباره این موضوع صحبت کنم. قبلا اسم می‌بردم و از برخی نفرات یاد می‌کردم اما ناراحت می‌شدند اما الان دیگر فقط مردم برایم مهم هستند چون می‌خواهم صحبتی کنم که مردم دوست داشته باشند.

* برخی می‌گویند به واسطه آن اتفاق آقای دهداری آنقدر غصه خوردند که درگذشتند. آیا شما هم فکر می‌کنید درگذشت آقای دهداری به خاطر آن مسئله بود؟

آقای دهداری واقعا ناراحت بودند. چون در ورزشگاه آزادی هم به او بی احترامی شد و به او برف پرت کردند. در ادامه ما در سال ۸۸ همراه با مجید نامجو مطلق و سیروس قایقران سوم شدیم. ببینید چقدر آن زمان استعداد داشتیم، ای کاش از شکست‌ها و ناملایمت‌های فوتبال درس بگیریم. ما یک مدیر در باشگاه‌ها نمی‌بینیم که سر جای خودش باشد. بازیکن تا به یک مدیر عادت کند چند سال طول می‌کشد.

* زمانی که آقای پروین سرمربی تیم ملی شدند شما هم به تیم ملی دعوت شدید و به همراه این تیم به بازی‌های آسیایی پکن رفتید و به قهرمانی رسیدید، خیلی‌ها می‌گویند آن سال بهترین نسل فوتبال ایران در تیم ملی حضور داشت. از آن سال‌ها برای ما صحبت کنید.

آن تیم شرایطش به گونه‌ای بود که همه یکدل بودند، دو دفاع وسط در تیم حضور داشت و اگر آقای پنجعلی بازی می‌کرد، انگار من بازی می‌کردم. اصلا این حرف‌ها نبود که بگوییم چرا من بازی نکردم. دوره ایویچ هم همه خوب‌ها را به مسابقات می‌بردید. یک مربی باید همیشه بهترین نفرات را با خود به بازی‌ها ببرد.

* در فینال آن رقابت‌ها احمدرضا عابدزاده سه پنالتی برای ایران گرفت، آیا از آن بازی خاطره‌ای دارید؟

در آن بازی احمدرضا عابدزاده واقعا روحیه خوبی داشت، البته آقای پروین به او قول داده بود که بابت گرفتن هر پنالتی ۱۰۰ دلار به او بدهند. آقای پروین هم به قول‌هایش عمل می‌کرد و اینگونه نبود که حرفی بزند و انجام ندهد. در رختکن پاداش بازیکن را می‌داد. آقای فیروز کریمی هم همین گونه بود و می‌گفت بازی را ببرید و پاداش همین جاست. ببینید این پاداش‌ها برای بازیکنان جوان انگیزه زیاد ایجاد می‌کند. در بازی‌های پکن بازیکنی نبود که بخاطر شرایط اعتراض کند و همه یکدل بودند. علی پروین به عنوان سرمربی تیم اصلا نگاه رنگی نداشت. پروین به خوبی تیم را مدیریت می‌کرد. شما ببینید در بازی‌های آسیایی سال ۹۸ علی کریمی را در پست دفاع چپ بازی می‌دهند و بعد او به من می‌گوید من در این پست تخصص ندارم اما من در پاسخش گفتم که نگرانی نداشته باشد هر توپی پشت سر من افتاد به زیر توپ بزن و هر کاری در بازی خواستی انجام بده، همین شد که او در بازی با کره از سمت راست گلزنی کرد.