اسکی ایران جنازه است
اسکی ایران جنازه است
المپین سال‌های دور اسکی راوی داستان‌هایی شد که پیش از این در دل کوهستان باقی مانده بود و شاید جز اهالی این رشته کمتر کسی از آنها خبر داشته باشد.

به گزارش حاشیه ورزش حسرت بزرگی در چشم‌هایش بود، گاهی سکوت می‌کرد و لبخندی می‌زد که مصداق همان لبخند تلخ غم‌انگیزتر از گریه است. در ذهنش روزهایی را مرور می‌کرد که اسکی ایران حرفی برای گفتن داشت و یکی از قدرت‌های آسیا بود. هر چه جلو آمد نارضایتی‌اش بیشتر شد تا جایی که گفت” اسکی ایران جنازه‌ای بیش نیست”.

فیض‌الله بندعلی از هفت سالگی اسکی را شروع کرد، سه المپیک زمستانی را پشت سر گذاشت(۱۹۶۴، ۱۹۶۸ و ۱۹۷۲)، نشان لیاقت گرفت و در این رشته موی سپید کرد. هنوز هم در ۸۳ سالگی اسکی می‌کند و می‌گوید تا روزی که زنده است اسکی را کنار نمی‌گذارد.

بندعلی به آمد و از شروع این رشته در ایران، وضعیت اسکی قبل و بعد از انقلاب، روند رو به افول اسکی و خاطرات و حسرت‌هایش صحبت کرد که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

قبول دارید که اسکی ورزش بچه پولدارها است؟

بله اما از یک جفت اسکی می‌توان ۱۰ تا ۱۵ سال استفاده کرد و این سرمایه‌گذاری در طولانی مدت تقسیم می‌شود. البته با توجه به وضعیت اقتصادی، استفاده روزانه از اسکی و خرید بلیت مشکل و هزینه‌بر است.

زمان شما طبقه مرفه اسکی می‌کردند و تا این اندازه عمومی نبود.

زمان ما فرق می‌کرد. اسکی برای روستاییان رایگان بود و هیچ پولی را پرداخت نمی‌کرند. در تمام دنیا هم اسکی را روستاییان اداره می‌کنند چون در روستاها دستگاه بالابر نصب می‌شود و برف دوام می‌آورد. ممکن است در راس یک مدیر باشد اما بدنه آن، همه بومی و روستایی هستند.

اسکی چگونه به ایران وارد شد؟

اسکی از سال ۱۳۱۱ به وسیله مهندسان اروپایی که در کار راه آهن و معادن ذغال سنگ بودند وارد ایران شد.از سال ۱۳۱۱ به وسیله مهندسان اروپایی که در کار راه آهن و معادن ذغال سنگ بودند وارد ایران شد. علاوه براین دانشجویانی که آن موقع به اروپا اعزام می‌شدند تعطیلات زمستانی اسکی انجام می‌دادند و همه موقع برگشتن با خودشان اسکی آوردند که خیلی اثر گذاشت.

مهندس خادم که در اروپا تحصیل می‌کرد، ‌در سال ۱۳۱۸ به ایران برگشت و رئیس معدن ذغال سنگ شمشک شد. او با خود اسکی آورد، روزهای جمعه در تپه‌ها سر می‌خورد و همه مردم با تعجب نگاه می‌کردند. مهندس خادم و کسانی مثل امیر علایی، بانی اسکی بودند و حق بزرگی به گردن اسکی دارند.

پیست اسکی تا سال ۱۳۱۷ در تپه‌های الهیه تهران بود و فدراسیون هم از ۱۳۲۲ تاسیس شد که آقای “فلیکس آقایان” اولین رئیس بود و خدمت بزرگی هم به اسکی کرد.

از خودتان بگویید، چه زمانی اسکی را شروع کردید؟

سال ۱۳۱۸ در شمشک به دنیا آمدم و از هفت سالگی (سال ۱۳۲۵) اسکی را شروع کردم. ۱۳۳۹ به عضویت تیم ملی درآمدم و از سال ۱۳۴۰ به مدت ۶ سال، سالی چهار ماه برای بالا بردن سطح اسکی ایران به فرانسه اعزام می‌شدیم و با مربیان فرانسوی کار می‌کردیم.

دیگر اعضای خانواه شما هم اسکی کار می‌کردند؟

شمشک آن موقع بزرگترین معدن زغال سنگ ایران بود و تعداد زیادی نیروی کار داشت به همین دلیل جمعیت زیادی در این منطقه زندگی می‌کرد به گونه‌ای که ۴۰۰ پسر بچه بین هفت تا ۱۷ ساله داشتیم. در سال ۱۳۲۵ همه به یکباره شروع به اسکی کردند و کارگاه نجاری معدن ذغال سنگ برای همه چوب اسکی درست می‌کرد.شمشک آن موقع بزرگترین معدن زغال سنگ ایران بود و تعداد زیادی نیروی کار داشت به همین دلیل جمعیت زیادی در این منطقه زندگی می‌کرد به گونه‌ای که ۴۰۰ پسر بچه بین هفت تا ۱۷ ساله داشتیم. در سال ۱۳۲۵ همه به یکباره شروع به اسکی کردند و کارگاه نجاری معدن ذغال سنگ برای همه چوب اسکی درست می‌کرد. تهرانی‌ها بعد از تپه‌های الهیه در سال ۱۳۱۷ به سمت تپه‌های لشگرک رفتند و پیست اسکی آنجا رفت. فدراسیون در همان سال یک دستگاه بالابر به قیمت ۲۲ هزار تومان از فرانسه خرید و در تپه‌های لشگرک نصب کرد که بعد از آن مردم دیگر پیاده اسکی نکردند. تپه‌های لشگرک هم چند سال بعد دیگر جوابگو نبود چون مردم تهران در زمستان سرگرمی نداشتند و آوازه پیست‌های اسکی هم پخش شده بود به همین دلیل اسکی‌باز و غیراسکی‌باز همه به سمت لشگرک حرکت می‌کردند و ساعت‌ها ترافیک می‌شد. بنابراین از حدود سال ۱۳۳۱ پیست آبعلی هم درست شد. آنجا میدان وسیع‌تری بود و عده زیادی جذب ورزش اسکی شدند. این وضع ادامه پیدا کرد تا سال ۱۳۴۲ که شمشک صاحب دستگاه‌های بالابر شد، مردمی که به آبعلی می‌رفتند و ساعت‌ها در ترافیک می‌ماندند، ‌جذب شمشک شدند. جمعیت اصلا قابل توصیف نبود.

چه شد که بین جمعیت زیادی که اسکی می‌کردند شما دیده شدید؟

چند نفر بودند که استعداد خود را نشان دادند، بیشتر علاقمند بودند و این رشته را دنبال کردند. پیشرفت به تکنیک‌شان بستگی داشت و از همان کودکی طوری روی اسکی ایستاده بودند که پیشرفت می‌کردند.

اولین مربی شما چه کسی بود؟

وقتی شروع کردیم مربی نداشتیم اما بعد از مدتی آقای کاظم گیلان‌پور از بنیان‌گذران ورزش‌های کوهنوردی از جمله اسکی که مدتی هم سردبیر روزنامه کیهان ورزشی بود، مربیگری ما را برعهده داشت. او تمام عمرش را صرف ورزش کوهنوردی و اسکی کرد. زنده یاد آوانس مگردون سال ۳۳ به فرانسه اعزام شد و وقتی برگشت مربی شد. البته قبل از آن آقای امیرعلایی در سال ۲۶ به مدت یکسال به فرانسه رفت و با یک مربی فرانسوی بانام گاستون کاتیار آشنا شد. وقتی به ایران آمد با رئیس فدراسیون صحبت کرد که کاتیار را به ایران دعوت کند. این مربی فرانسوی هم از سال ۲۶ به مدت دو سال به ایران آمد و در تپه‌های لشگرک به مردم آموزش داد. او بعدا صاحب بزرگترین کارخانه دستگاه‌های بالابر شد که نمونه آن تله‌کابین پیست‌های ایران است.

ورزش اسکی خیلی سریع پیش می‌رفت. سال ۵۶ در نمایشگاه تهران اعلام شد که هر سال ۸ هزار جفت اسکی وارد ایران می‌شود، یعنی هر سال ۸ هزار نفر به جمعیت اسکی اضافه می‌شدند که باور کردنی نبود. در المپیک ۱۹۶۴ بین ۳۵ کشور پانزده شدیم. بعد از ما هم ۲۰ کشور اروپای شرقی، آمریکای جنوبی و آسیایی بودند. چهار سالی که در اروپا تمرین می‌کردیم عامل این کار شد. بعد از آن هم به مدت ۵۰ سال دوم آسیا بودیم.

قبل از المپیک ۱۹۶۴ به مدت چهار سال به فرانسه رفتید؟

همین طور است. در المپیک ساپارو ژاپن که المپیک سوم من بود بین ۷۵ شرکت کننده اسلالوم در جایگاه ۳۲ قرار گرفتم و در مجموع امتیازات سه مسابقه هم یازدهم شدم. این بالاترین سطح اسکی ایران بود. البته محمدرضا خرمی از ما عبور کرد و در مسابقات قهرمانی جهان ۱۹۷۸ در رشته سرعت که مشکل‌ترین رشته اسکی است، توانست با نفر اول دنیا ۱۰ درصد فاصله داشته باشد. این اوج ورزش ایران بود.

چگونه به تیم ملی اسکی ایران وارد شدید؟

مسابقات باشگاه‌ها در سال ۱۳۳۹ برگزار شد. در آبعلی اسکی می‌کردم و عضو هیچ باشگاهی نبودم که آقای خسروانی رئیس باشگاه تاج با یکی از پیشکارهایش قدم می‌زد. پیشکارش من را معرفی کرد و گفت از اسکی‌بازان خوب است. آقای خسروانی پرسید می‌خواهی با نام باشگاه تاج شرکت کنی؟ قبول کردم و آن روز بین حدود ۳۰ اسکی‌باز خوب ایران، دوم شدم. این اولین مسابقه بزرگی بود که برگزار شد و بعد از آن هم به عضویت تیم ملی درآمدم.

یک بار ماجرایی پیش آمد که من بعد از بقیه تیم اعزام شدم. تیم ملی به فرانسه رفت اما من سه ماه آخر آموزشم بود و به استخدام نیروی هوایی درآمده بودم، نیروی هوایی اجازه اعزام من را نداد. اوایل زمستان ۱۳۴۰ یک روز قرار بود شاه برای اسکی به پیست آبعلی برود. فدراسیون اسکی از نیروی هوایی تقاضا کرد من را برای تمرین اسکی به پیست بفرستند. در پیست آبعلی وقتی شاه خسته شد یک صندلی جلوی دستگاه بالابر گذاشتند تا استراحت کند. من همان موقع از قله پایین می‌آمدم. وقتی به پایین رسیدم شاه سن، قد و وزن من را پرسید و رو به رئیس فدراسیون کرد و گفت ایشان که خوب اسکی می‌کند چرا به فرانسه اعزام نشده است. رئیس فدراسیون گفت ایشان در خدمت نیروی هوایی است که با اعزامش مخالفت کرده‌اند. شاه گفت معنی ندارد، بفرستید برود. دو روز بعد من فرانسه بودم و از آن به بعد سالی چهار ماه به فرانسه می‌رفتیم.

آن زمان مقامات ارشد مملکت هم خیلی اسکی می‌کردند؟

همه می‌آمدند. همه مسئولان و نمایندگان مجلس هم اسکی می‌کردند. فضای اسکی خیلی باکلاس بود. الان همه به لشگرک و آبعلی می‌روند و تیوپ سواری می‌کنند. متاسفانه اسکی مرده و چیزی از آن نمانده است.

چه کسی اسکی را از بین برد؟

خیلی‌ها دخالت داشتند. موقعیت و حضور ما تا سال ۷۳ یعنی ۱۵ سال بعد از انقلاب در اسکی حفظ شده بود و نمی‌توانیم تقصیر را گردن انقلاب بیندازیم. همه پیشکسوتان هم تا این سال در فدراسیون بودند. اما از زمان آقای هاشمی‌طبا جریاناتی پیش آمد و اسکی شروع به سقوط کرد. از آن زمان تا به امروز هیچ رئیس تربیت بدنی و وزیر ورزشی یک ساعت از وقت خود را صرف ورزش اسکی نکرده است.

زمان آقای هاشمی‌طبا برای اسکی چه اتفاقی افتاد؟

زمان هاشمی‌طبا فدراسیون اسکی را دکان کردند. از آنجایی که ورود لوازم اسکی ممنوع شده بود سازمان تربیت بدنی چند میلیون به فدراسیون اسکی می‌داد تا لوازم وارد کند. فدراسیون هم به مردم می‌فرخت و ظرف یکی دو ماه دو برابر تحویل تربیت بدنی می‌داد.فدراسیون را دکان کردند. از آنجایی که ورود لوازم اسکی ممنوع شده بود سازمان تربیت بدنی چند میلیون به فدراسیون اسکی می‌داد تا لوازم وارد کند. فدراسیون هم به مردم می‌فروخت و ظرف یکی دو ماه دو برابر تحویل تربیت بدنی می‌داد. بعد مساله پیست‌ها که تشکیلاتی به نام شرکت تجهیز و نگهداری اماکن ورزشی تاسیس شد. فلسفه‌اش این است که از درآمد ورزش امکانات ورزشی را مجهز نگه دارد اما در تمام ۳۰ سالی که پیست‌ها را گرفته حتی یک ریال هم خرج شمشک و دیزین نکرده است.

آیا خیلی از مزایده‌های پیست‌ها صوری است؟

دو پیست شمشک و دربندسر در شمال شرق تهران قرار دارند. پیست شمشک با ۸۰ سال قدمت دو سال می‌شود که تعطیل است و دولت هم حقوق ۱۰ کارگر آن را از جیب پرداخت می‌کند. ۵۰۰ متر آن طرف‌تر پیست دربندسر است که بنیانگذارش بودم. ۱۰۰ هزار مسافر دارد و با بلیت ۳۰۰ هزار تومانی سالی ۳۰ میلیارد درآمد دارد. شرکت تجهیز حاضر نیست پیست شمشک را به بومیان بدهد. گفتند تعاونی درست کنید تا پیست را واگذار کنیم. مردم هم جمع شدند و این کار را انجام دادند اما شرکت تجهیز زیر حرفش زد. پس بچه‌ شمشک کجا اسکی کند؟ صبح تا شب روی پشت بام خانه‌اش نشسته، کوه را می‌بیند و گریه می‌کند اما پیست را نمی‌دهند چون در این صورت از ۱۰۰ هزار نفر دربندسر ۲۰، ۳۰ هزار نفر به شمشک می‌آیند.

عنی از زمان آقای هاشمی‌طبا درآمد زایی جای قهرمان پروری در اسکی را گرفت؟

بله این درآمد هم به جیب تربیت بدنی رفت و اصلا خرج اسکی و ورزش قهرمانی نشد. پنجاه سال دوم آسیا بودیم اما الان هشتم هستیم. اگر یک شمشکی پیست نداشته باشد کجا باید برود؟ دربندسر روزی ۷۰ تومان از آنها می‌گیرد، یک بچه بومی از کجا بیاورد هر روز این هزینه را پرداخت کند؟ بلیت این پیست برای تهرانی‌ها۳۰۰ تا ۳۵۰ هزار تومان است، علاوه بر این پارکینگ وی آی پی درست کرده‌اند که ۱۰۰ نفر ماشین‌های میلیاردی خود را در پارکینگ می‌گذارند و یک میلیون تومان می‌دهند. کسانی که این مبلغ را می‌دهند خارج از صف هم به پیست وارد می‌شوند. این‌ درد است که ۱۰۰ نفر در صف ایستاده‌اند و یک عده چون بلیت VIP دارند خارج از صف وارد شوند. از این نفرات هم قهرمان در نمی‌آید. ۷۵ سال عمرم را تلف کردم و الان می‌بینم همه زحماتم دود شده است. پیستی که درست کردم را از دستم گرفتند.بلیت دربندسر برای تهرانی‌ها ۳۰۰ تا ۳۵۰ هزار تومان است، علاوه بر این پارکینگ وی آی پی درست کرده‌اند که ۱۰۰ نفر ماشین‌های میلیاردی خود را در پارکینگ می‌گذارند و یک میلیون تومان می‌دهند. کسانی که این مبلغ را می‌دهند خارج از صف هم به پیست وارد می‌شوند. از این نفرات هم قهرمان در نمی‌آید. ۷۵ سال عمرم را تلف کردم و الان می‌بینم همه زحماتم دود شده است.

داستان پیستی که از دست دادید، ‌چیست؟

در تهران مغازه داشتم و در کار واردات اسکی بودم. کارم هم گرفته بود که در سال ۵۷ یک نفر به من گفت برو پیست درست کن. با حدود ۱۰ نفر از پیشکسوتان و قهرمانان ملی که همیشه با هم بودیم صحبت کردم که سه نفر موافقت کردند با هم در دربندسر پیست بسازیم. فدراسیون اسکی ابتدا گفت به ارومیه بروید تمام هزینه‌ها را می‌دهیم و برای خودتان پیست بسازید اما قبول نکردیم. در نهایت با ساخت پیست در دربندسر موافقت کرد. در مجموع ۵۰۰ هزار تومان پول جور کردیم و به رئیس فدراسیون دادیم. دو روز بعد به آقای کاتیار زنگ زد تا بیاید. همین که به قله رسیدم کاتیار گفت “آفرین فیض‌الله اینجا پیست خوبی می‌شود” و کار را شروع کردیم. تله‌سی‌یژ ما وقتی وارد کشور شد که اعتصابات گمرک و انقلاب شروع شده بود. آن موقع تمام لوازم با نام دربار شاهنشاهی وارد ایران می‌شد تا عوارض گمرک ندهد و سریع ترخیص شود. تله‌سی‌یژ هم با نام دربار شاهنشاهی بود به همین دلیل حدود یک سال طول کشید تا ثابت کردیم برای ماست.

موقع نصب متاسفانه اسماعیل ساوه‌شمشکی که چند سال قهرمان تیم ملی بود از پایه افتاد و کشته شد. ما دلسرد شدیم و رها کردیم. بعد از یکسال بچه‌های تهران آمدند دست ما را گرفتند، دستگاه را نصب کردیم و پیست را راه انداختیم. در سال‌های آخر آقای ایرج اوصیا دید که ما در دربندسر لِک لِک می‌کنیم؛ فقط یک دستگاه داشتیم و جاده و پارکینگ آسفالت نبود. گفت هر چقدر پول لازم است به شما می‌دهم و زمستان پس بدهید. فردای آن روز ۲۵۰ میلیون تومان به ما داد. سال بعد هم دوباره ۳۰۰ میلیون بدون رسید داد. ما زمستان به او پس می‌دادیم و پیست را گسترش می‌دادیم.

از خاطرات تلخ و شیرین سال‌هایی که اسکی قهرمانی می کردید، بگویید.

چهار نفر در المپیکزمستانی ۱۹۶۴ شرکت کردیم که یکی از ما کریم آقاخان بود. اصالتا اهل محلات قم اما اجدادش اروپایی بودند. قبلا با تیم انگلیس تمرین می‌کرد اما سال ۶۴ فدراسیون از او خواست که برای ایران شرکت کند. در فرانسه بودیم به هتل آمدیم و دیدم مسئول هتل دست و پایش می‌لرزد گفت شاهزاده آقاخان زنگ زده و با شما کار داشت. قرار است ساعت ۸ زنگ بزند لطفا به اتاق‌هایتان نروید. کریم سر ساعت ۸ زنگ زد که خانم عضو تیم ما که تحصیل کرده مدرسه ژاندارم بود و به خوبی انگلیسی و فرانسوی صحبت می‌کرد، جواب تلفن را داد. گفت به چند طراح ایتالیایی سپرده‌ام که چند آرم جدید برای لباس‌هایتان طراحی کند. برایتان می‌فرستم هر کدام که بهتر بود را انتخاب کنید تا به تولید کننده بدهیم. یک روز هم زنگ زد گفت صبح زود بیایید تا برای اندازه‌گیری لباس برویم و ما را با هواپیمای شخصی به کارخانه تهیه لباس برد.

شاه و فرح هم به المپیک ۶۴ آمده بودند که بعد از مسابقات به سالنی رفتیم که آنجا بودند. شاه گفت از شما راضی بودم، خوب مسابقه دادید و اصلا انتظارش را نداشتم. ما در میان ۳۵ کشور پانزدهم شدیم و این خیلی خوب است.

خطاب به مسئولان ورزش چه می‌گویید؟

چرا وزارت ورزش اجازه می‌دهد کسی که در تمام عمرش روی برف نرفته کاندیدای ریاست فدراسیون شود؟ چرا شرکت تجهیز ۳۰ سال است که یک ریال برای پیست‌ها هزینه نکرده است؟ سالی ۳۰ میلیارد تومان درآمد پیست است اما یک جفت اسکی برای یک بچه بومی خریده‌اند؟