حاشیه ورزش – از چندسال دوباره ببینمش ومثل گذشته از شیرین زبانی وخاطرات ورزش اش برایم بگوید وبگویم روزی را در کنار یک آدم خاص بگذرانم وحالم کمی بهتر شود برای اینکه در این روزها و ماه ها واین چندسال برای فوتبال خراسان به ویژه خراسان رضوی دلسوزان فوتبال وجوانان هرچه میگویند ومینویسند و تجزیه تحلیل میکنند انگار فقط در جا میزنند آدم های غیر فوتبالی دست از سر فوتبال برنمیدارند وهمینجور دردهای فوتبال خراسان رضوی بی درمان نشان میدهد بگذریم قرار داشتم به دیدن بزرگتر از خودم وپیشکسوت تردر فوتبال بروم ودیداری تازه کنم دوسه شب پیش گوشی ام زنگ زد صدای یار آشنا بود گفت که آمده ام مشهد البته صدایش انگار از اعماق می امد واهسته وآرام وشمرده شمرده گفت قاسم جان من مشهدم من هم در حال پیاده روی در پارک ملت بودم شب بود سروصدای ماشینهای اطراف پارک هم نمیذاشت به راحتی بشنوم شاید هم گوشم اشکال پیداکرده همینطور که حرف میزدم همسر مهربان یار اشنا گوشی را گرفت و گفت چند روزی آمدیم مشهد وپنجشنبه یا جمعه برمیگردیم اگر میشه آدرس میدیم بیایید شوهرم دوست داره شما را ببینه کار ندارم قرار را گذاشتم ودیروز با یکی از دروازه بانان پیشکسوت مشهد آقای مهدی ایمان نژاد با هم به دیدار یکی از چهارستون دفاعی خوش تراش وبلند بالای مشهد وخراسان در دهه چهل رفتیم محل قرار جاده کاهو نزدیک کاهو نزدیک گلمکان مشهد بود ومنزل دوست خانوادگی اقاکیارش پسر آدم خاص فوتبال دهه چهل بود به هر شکلی بود آنجا را پیدا کردیم .
دیدار تازه شد وغم واندوه من هم تازه شد هم خوشحال بودم هم ناراحت که خدایا چه روزگاریه پیری چه بد دردیه مریضی چقدر سخته اما با دیدن همسر و فرزندرشیدش که چون پروانه دور مرد تنومند فوتبال دهه چهل که حالا زمین گیر شده واز رفقای گرمابه گلستانش هم خبری نیست یارفته اند ویا حال آمدن ودیدن ندارند ویا خودشان را به خواب زده اند اما باچشم خویش دیدم یولداش های واقعی را که چگونه همسر و فرزندش او را پرستاری میکنند وهوایش را دارند اما هوش وحواس آدم خاص فوتبال خراسان هنوز توانمنده که روزگاری در کنارش حشمت خان مهاجرانی ومرحوم فرامرز نهاوندی واحمد خادم زاده وایرج مخته باز دیوار دفاعی مستحکم فوتبال خراسان بودند که نه از زمین ونه از هوا ونه از کناره هاونه از روزنه ها عبور از آنها برای فتح دروازه مشهد بسیار سخت و طاقت فرسا بود بازیکنانی مانند مرحوم شاهرخ جوانشیر ومرحوم عطا پزند ومرحوم حبیب فتاحی ومرحوم پرویز تجلی ومرحوم محمد کابلی وحاج سیدمهدی قیاسی وحسین کدیور وجهان قوچان نژاد،مرحوم اصغر رحیمی و… درون دروازه هم استاد فریدونی وفرخ هوشمند ومرحوم استاد جلال رسولی واحمد صادقی ومهدی ایمان نژاد و دیگران به رهبری ومربیگری مرحوم کاظم آقا میلانیان فوتبال مشهد را در ایران سربلند وسرفراز به رخ میکشیدند حالا یل فوتبال خراسان برای زیارت ورفتن سرخاک عزیزانش برای پدر و مادرش برادرش ورفیقان آسمانی اش در اوج بیماری رنج سفر را با ماشین از تهران تا مشهد ودیدارعزیزان سفرکرده در بهشت رضا خواجه اباصلت و… امده وبه دیدن آنها رفته وفاتحه ای خوانده وگلی گذاشته وآبی پاشیده و اشکی نثارشان کرده اما به سختی وبه کمک خانواده بله صحبت از کهنه سوار ورزش خراسان بزرگ در فوتبال و دو ومیدانی است صحبت از جوان رعنای دهه چهل خراسان کیوان اعتمادی ست که این روز هابد جوری با سختی روزگار ودرد جسمانی میجنگد تازه الان میفهمد که چهارستون رفاقت زندگیش چگونه دوستش دارند وبرایش هرکاری میکنند همسر مهربانش که یولداش واقعی اش در تمام دوران باهم بودنشان بوده که در همه زندگیش نشان از یک زن فداکار وصبور و بساز داشته که مادری نمونه است وهه ما دوستانش همیشه میگفتیم ومیگیم بزرگترین شانس زندگی کیوان همسر مهربانش هست وحالا دوپسر ودختر در کنار مادر امنیت پدر مریض را چنان با عشق فراهم میکنند که کیوان با آن همه خاطرات تلخ و شیرین دوران ورزش و دوران پر هیاهوی روزگار جوانی ومیان سالی پرتوانش میبیند که خدا باز هم اورا دراغوش گرفته وکیارش ودانیال ودختر وهمسرش با او هستند هوایش را دارندوحالا آنهایند که پدر داری میکنند و پدر را تر وخشک میکنند خوش به حال کیوان که خانواده اش چنین توان وارزشی دارند انگار همین دیروز بود که کیوان وقتی به سعدآباد میرسید با آن قامت استوار وفرم بدنی ونوع راه رفتنش همه تحویلش میگرفتند وبرایش ارزش قائل بودند فرار هایش وشوت هایش وپاس هایش و…. را تماشا میکردند و هنوز دبیرستان شاهرضا ومستوفی وخیام و تیم فوتبال آموزشگاهی و تیم شاهین ومنتخب مشهد وخرسان تو را به یاد دارند کیوان در نوع خودش در ورزش وتوانش در فوتبال بسیار بالا بود ومیتوانست مانند قلیچخانی در فوتبال مطرح شود حیف رفیقان نادان ونا باب او را وتوانش را از فوتبال دزدیدند .
او فوتبال را زود کنار گذاشت و خراب رفیق شد رفیقانی که یک به یک رفتند و کیوان را خیلی وقت ها به حال خود رها کردند اما همون موقع هم رفیقانی بودند که یارش بودند اما کم بودند وحالا دانیال وکیارش پسران رشیدش دوبال حرکتی کیوانند ودختر عزیزش و وهمسر نمونه اش هم همچنان کانون زندگی اش را گرم میکنند روزگار است دیگه هرکدام از ما قدیمی هابه نوعی با روزگار در گیریم این رسم زندگیست یادمه در اوایل ونیمه های دهه چهل که در ارگ راه میرفت کیوان وچند نفر دیگر را همه به هم نشان میداند ومیگفتند اون کیوان فوتبالیسته که شهرت زیادی در مشهد داشت امروز که در فوتبال ما بعضی آدم های ناباب و ناوارد وارد فوتبال میشوند و حتی آدم های سیاسی ناوارد به ورزش وفوتبال در مدیریت ها نقش دارند وسواد ورزشی و اجتماعی و روانی ندارند دست کمی از رفیقان ناباب آن زمانها ندارند که استعدادها را نابود میکردند آن زمان هم بودند کسانی که برای ورزشکاران دام پهن میکردند واسیب میزدند وبه بیراهه میکشیدند آنها در روی سکوها ودر دورفلکه سعد آباد برای استعدادها نقشه میکشید که نابودشان کنند وگرفتارشان کنند امروز هم از آن آدم ها هستند ومتاسفانه ناخواسته وندانسته بعضی ها با عدم آگاهی درمدیریت ورزش وفوتبالش هم آسیب میزنند و فراگیر هم آسیب میزنند خودشان هم نمیدانند که آسیب میزنند همش دستخوش حوادث ناگوارهستیم کیوان هم آن روزگاران مانند اقای حشمت مهاجرانی وخیلی های دیگر میتوانست در فوتبال ایران به جایی برسد ناهلان نگذاشتند باید دریابیم جوانانمان را واگاهی پیدا کنیم ویاد بگیریم چگونه هدایتشان کنیم فوتبال امروز ما هم نیاز به آدم های فرهیخته و دانا دارد که زیا هم داریم باید فضای لازم رشد و پیشرفت را فراهم کنیم مانند کیوان اعتمادی ها در فوتبال خراسان باز هم پیدا میشوند که باید مراقبت شوند کیوان در آستانه هشتاد سالگی با هفتاد نه سال سن هنوز هم مغزش مثل کامپیوتر کار میکند وخاطرات تلخ وشیرین را در سینه اش حفظ کرده همچنان شیرین وخوش تعریف وبا صفاست هرچند به آرامی واهسته وشمرده حرف میزددر ملاقات با کیوان دوساعتی در کنارش نشستیم واز خاطرات گفتیم وبرای اینکه خسته اش نکنیم با آقای ایمان نژد خداحافظی کردیم و به مشهد برگشتیم وناراخت ناراحتیش بودیم اما او همچنان همان کیوان خاص فوتبال مشهد ودر حافظه فوتبال خراسان هست که هم فوتبالیست بود هم دونده سرعت کشور بود در کشتی توان داشت در بیلیارد بی نظیر بود اگر این روزها کیوان در بیلیارد بود شاید در مسابقات جهانی شرکت میکرد جای جای پاتوقها ونمادهای مشهد قدیم یاد کیوان را به یاد دارند دم باغ ملی وسرجنت وچهارطبقه وبالای سینما هما ومیزهای بیلیاردش وچهار راه لشکر وفلکه سعد آباد وزمین چمن و شماره یک دو وتماشاگران دهه چهل وزمین چمن دانشگاه واستخر دانشگاه و تربیت بدنی دانشگاه ووکیل آباد وکوکای قدیم وسینما دیاموند وششصد دستگاه ولوطی های دهه چهل ولات لوت های نالوطی دهه چهل فوتبالیست های قدیم همه کیوان را به یاد دارند او یلی بود برای خودش درمشهد که حیف شد که نشد از همه توانیهایش در فوتبال استفاده کند اما او بک رفیق باز درجه یک هم بود که خیلی ها برایش یولداش وسنگ راه نشدند ونارفیق بودند درود بر خانواده اش که یولداش واقعی بودند و هستند برای کیوان اعتمادی عزیز دلاور فوتبال خراسان در دهه چهل برایش آرزوی سلامتی میکنم خدا نگهدارتان باد.
قاسم زردکانلو 403/1/9