به گزارش حاشیه ورزش ، اگر تاریخ استقلال را به دو نیمه قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران تقسیم کنید، نام چندین نفر با نیمه دوم تاریخ آبیها عجین شده است؛ افرادی که برای حفظ این تیم که تاریخش در نیمه نخست با نظام شاهنشاهی ایران گره خورده بود و به همین واسطه ثروتمندترین تیم آسیا به شمار میرفت.
برای سرپا نگه داشتن تیمی با چنین تاریخ و شناشنامهای، باید تلاشهای زیادی صورت میگرفت. عباس کردنوری، یکی از سه نفری است که برای نگه داشتن این تیم باسابقه وارد عمل شد. او به همراه عنایت آشتی و منصور پورحیدری بیشترین نقش را در احیای دوباره تاج با نام جدید تلاش کرد. “استقلال” نامی بود که برای زنده نگه داشتن “تاج” انتخاب شد.
شاید برحی عباس کوردنوری را با دوره کوتاه حضور او در اواسط دهه نود در کادر مدیریتی استقلال به یاد بیاورند اما او صندوقچه اسرار آبیها در هیاهوی انقلاب است که با حدود یک دهه حضور در این تیم استقلال را احیا میکند و تیم امروزی، حاصل تلاشهای او و پیشکسوتان باسابقهای مانند منصور پورحیدری و ناصر حجازی است که اکنون در قید حیات نیستند.
به محل دیدار او که میرسیم، با قدمهای آهسته به استقبالمان میآید و در ورودی خانه ظاهر میشود. از همان لحظه ورود مشتاق گفت و گو و شنیدن خاطراتی هستیم که شاید بعضی از آنها قابلیت انتشار پیدا نمیکند و قرار است تا ابدیت گفته نشود و از دیدگاه کردنوری، نگفتنش خیلی چیزها را کنار هم حفظ میکند.
آهسته و شمرده شمرده و با اندکی تامل خاطراتی را که از ۴۰ سال قبل در سینه او جا خوش کردهاند، به زبان میآورد. در مواقعی مکث میکند و بی اختیار به فکر فرو میرود و میتوان از چهرهای که پشت ماسک پنهان شده، رد حسرت و افسوس برای روزهای از دست رفته و اتفاقاتی که میتوانست جور دیگری رقم بخورد، جست و جو کرد.
در ادامه بخشی از اتفاقات عجیب و قابل تاملی که برای استقلال (تاج سابق) پیش آمد و این تیم را از ورطه نابودی نجات داد، را به روایت کردنوری میخوانیم:
سوال: وجود استقلال و جلوگیری از انحلال تاج را حاصل تلاش شما، مرحوم پورحیدری و آقای آتشی میدانند. بعد از انقلاب شما و برخی استقلالی ها پا پیش گذاشتید و جلوی انحلال این تیم را گرفتید و پس از آن تاج با نام استقلال به فعالیت خود ادامه داد.
بعد از انقلاب، اتفاقات متعددی برای ورزش ایران خصوصاً فوتبال رخ داد و هر کسی با خواستههای شخصی خود، تشکیلاتی را مطرح میکرد و در یک کلام هیچ چیز جای خودش نبود. در آن زمان مرحوم حسین فکری در سمت قائم مقام ورزش ایران حضور داشتند و با توجه به سوابق درگیریهای قبلی ایشان با تیمسار خسروانی علاقهای به حفظ تشکیلات تاج نبود و تمام داراییهای تاج شامل ورزشگاهها و باشگاههای سراسر کشور و غیره به نفع دولت مصادره شد. با این اوصاف و با تبدیل شدن تشکیلات بزرگ ورزشی محدود به چند رشته ورزشی آن هم در مسابقاتی غیر رسمی, عملاً زمینه انحلال تاج کلید خورده بود.
جام اسپندی در سال ۱۳۵۸ اولین مسابقات رسمی بعد از انقلاب بود. اسپندی از جوانان فوتبال کشور بود که به شهادت رسیده بود و برای پاسداشت یاد و خاطره او، اولین دوره مسابقات قهرمانی فوتبال ایران به نام ایشان نام گذاری شد و نقطه شروعی برای جمع کردن ورزش فوتبال شد که خیلی هم علاقهمند داشت.
با شرکت تیم فوتبال تاج در این مسابقات با مربیگری مرحوم منصور پورحیدری و حضور کم فروغ این تیم در مسابقات، عملاً باقی مانده بازیکنان سرشناس تیم همچون نظری، مسلمی، لواسانی، نوین روزگار و مژدهیها آن را ترک کرده و جذب تیمهای خارجی شدند.
پس از شکل گیری فدراسیون فوتبال، دیگر نگذاشتند با نام قبلی (تاج) فعالیت کنیم و حسین شاهحسینی (رئیس وقت تربیت بدنی) نفر اولی بود که در این کار پیش قدم شد و با رایزنیهای افراد زیادی من جمله آقای عنایت آتشی که از بازیکنان بسکتبال تاج بود و تیم جوانان آنجا را هم در دورانی در دست داشت، نام تاج به استقلال تغییر یافت و ایشان سرپرستی باشگاه را برعهده گرفتند. این موضوع موجب آغاز فصل جدیدی از فعالیت فوتبالی باشگاه شد.
با صدور حکم از سوی تربیت بدنی، با وجود گرفتاریهای کاری در بانک مرکزی ولی به خاطر علاقههای شخصی به تیم تاج، مسئولیت تیم فوتبال استقلال را پذیرفتم و برای احیای آن برنامهریزی کردم.
سوال: مبنای نامگذاری تیمها بعد از انقلاب چه بود؟ بعد از تغییر و تحولات پس از انقلاب، بیشترین حساسیتها روی «تاج» بود که باید به هر نحو ممکن، برای ادامه فعالیت نام دیگری را انتخاب میکردند.
با توجه به فضای انقلابی موجود در آن برهه زمانی، اسامی مدنظر سازمان ورزش از بین استقلال، آزادی و پیروزی بود که پیروزی به پرسپولیس افتاد و استقلال به جای تاج گذاشته شد. جو جامعه طوری نبود که کسی بتواند برای حفظ نام تاج اقدامی کند و مسلم بود که نام بردن از تاج برای افراد سخت هم باشد و حتی خیلی به ندرت کسی را می شناسیم که اگر لباس یا نشانی از تاج داشت، آن را آشکار می کرد. روز به روز مسائل هم زیادتر می شد.
به هرحال همان طور که اشاره کردم، نام گذاری تیم در دوران سرپرستی آتشی انجام شد. او کارمند تربیت بدنی بود و در آن روزگار که باشگاه تاج جزو ارگانهایی بود که مصادره شده بود و هیچ کسی را به داخل این تشکیلات راه نمیدادند، با مساعدت آقای شاه حسینی (نخستین رئیس سازمان تربیت بدنی بعد از انقلاب) نام استقلال را برگزیدند و فعالیت ورزشی آن مجدداً شروع شد.
سوال: در صحبتهایتان گفتید که روز به روز مسائل زیادتر میشد. منظورتان از زیاد شدن مشکلات چیست؟
حسین فکری به عنوان سرمربی وقت تیم ملی مشکلات بسیاری با تیمسار خسروانی رئیس وقت سازمان تربیت بدنی و باشگاه تاج داشت که در نهایت منجر به برکناری او از تیم ملی شده بود. این اختلافها شدت گرفت و به بعد از انقلاب نیز کشیده شد. از این جهت کلاً با تاج سازگار نبود و سازمان تربیت بدنی بعد از تغییر نام هم ما را حمایت نمیکرد. حتی از سازمان تربیت بدنی به باغبانهای زمین وحیدیه (دیهیم) دستور میدادند که زمین فوتبال را بیش از اندازه آبیاری کنند تا زمین مناسب برای تمرین نباشد و از ورود بازیکنان و طرفداران به داخل باشگاه جلوگیری کنند. ما تا این حد مشکل داشتیم. این عدم اشتیاق طوری بود که هر زمان باشگاه به بنبست میخورد، اتفاقاً خوشحال هم میشدند و به دنبال این بودند که دیگر استقلالی نباشد. که از زمان آقای غفوری فرد به یاد دارم کار طور دیگری شد.
در کل از طرف تربیت بدنی خیلی اذیت شدیم. امکانات نمیدادند. یک زمین وحیدیه بود که با وجود تمام کاستیها، آن را پذیرفته و راحت بودیم. بعد از مدتی که از حضورمان در این زمین گذشت و توانستیم فوتبالیستهای جوان و علاقمند را از همان حوالی انتخاب کنیم، آنجا را هم از ما گرفتند. همچنین الزام حضور افراد غیر ورزشی (طرفداران تیم تاج) در کنار تیم باعث شده بود همه چیز را کنترل کنیم و کوچک ترین چیزی که از ما سر میزد، بزرگ و رسانهای میشد تا شرایطی ایجاد شود که این باشگاه را نابود کنند.
سوال: دولت نمیخواست تیمی که از تاج هویت گرفته است، وجود داشته باشد؟ میخواستند این تیم به مشکل بخورد؟
ما یک سری مخالفانی داشتیم که از خود بدنه ورزش و مسئولان بودند. آنها معتقد بودند به خاطر اینکه اسم گذشته این تیم تاج بوده نباید امتیازی داشته باشد و حتی گاهی امتیاز برابر را هم نداشتیم. مثلاً ساعت یک بعد از ظهر و یا در ساعات پایانی روز برای استقلال بازی میگذاشتند و وقتی که تماشاگران برای اعتراض به وضع موجود و رفع کمبودها حرفی می زدند، میگفتند انقلاب شده و دوره برابری است. اینطور نبود که گوش شنوای مردم باشند و ببینند مردم چه میخواهند؟ همین تصمیمات دستگاه ورزش موجب شده بود که در اکثر بازی ها هواداران در هنگام خروج از استادیوم، هر شیشهای که دم دستشان بود، بعنوان اعتراض میشکستند و به اموال عمومی خسارت وارد می کردند.
مشکلات در زمان تصدی آقای غفوریفرد در سازمان تربیت بدنی به شکل دیگری وجود داشت. در آن زمان یک سری انتصابهایی شکل گرفت که این افراد تخصص این کار را نداشتند و باشگاه را به غیر استقلالیها دادند. این انتصابها علاوه بر این که کمکی به تیم نکرد، موجبات خروج بسیاری از بازیکنان باسابقه را هم فراهم نمود. تا جایی که معاون اول تربیت بدنی در بدو انتصاب دستور اخراج مربی و کاپیتان تیم را صادر کرد. علیرغم اینکه طرفداران شاخص این تیم طی دو جلسه مراتب اعتراضشان را اعلام کردند ولی ترتیب اثر داده نشد.