به گزارش حاشیه ورزش؛ حسین لطفی یکی از مسنترین مربیانی است که فوتبالیستهای بسیاری را تربیت و به فوتبال ایران معرفی کرده است. پیرمردی که همچنان پر توان و با آرامش در گوشهای از این شهر شلوغ در حال آموزش به بازیکنان جوان است و میتوان او را مصداق بارز گنجینهای ارزشمند برای نسلی دانست که حدود ۸۰ سال با او اختلاف سنی دارند. لطفی دست پرودههای عجیب و غریبی هم داشته است؛ از حسین فرکی گرفته تا فیروز کریمی که از نظر رفتاری ۱۸۰ درجه با یکدیگر تفاوت دارند. حسین آقا بیش از ۱۴ سال در رده پایه تیمهای ملی فوتبال ایران مشغول به فعالیت بوده و نسل فعلی ملیپوشان که عموم آنها در دوران سرمربیگری کارلوس کیروش شکوفا شدند با او کار کردهاند، از سردار آزمون و علیرضا جهانبخش بگیر تا کریم انصاریفرد، حسین کنعانیزادگان، روزبه چشمی و… علاوه بر این وی دو سال نیز سابقه همراهی تیم ملی فوتبال بانوان را دارد. او در گفتوگو با ایسنا از شاهین و مرحوم اکرامی و انحلال گفت، از تیمسار خسروانی و تاج، از سرنوشت کودکی که پدرش کارگر است و ۱۰ میلیون تومان ندارد…
در ادامه مشروح گفتوگوی حاشیه ورزش با یکی از اساتید پرورش فوتبالیستهای ایرانی آمده است که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم:
آقای حسین لطفی از خودتان و خانواد تان بگویید. چه زمانی ازدواج کردید؟ چند فرزند دارید؟ شغلتان چه بود و در حال حاضر چه میکنید؟
بنده هم اکنون ۹۲ ساله هستم و دوم اردیبهشت سال آینده ۹۳ ساله میشوم. یک پسر و یک دختر دارم. دختر آمریکا زندگی میکند و پسرم نیز در انگلستان زندگی میکرد که بهایران بازگشت و در حال حاضر با ما زندگی میکند. ۲۳ ساله بودم که ازدواج کردم. دو نوه دارم، یک پسر و یک دختر که نوه دخترم خانم دکتر شده است و نوه پسرم نیز دانشگاهش به اتمام رسیده و در رشته شیمی تحصیل میکند.
دیپلم را که اخذ کردم به تهران آمدم و در رشته تربیت بدنی امتحان دادم. گفتند قبول نمیشوی چون پارتی نداری. به بانک بیمه بازرگانان رفتم و در آنجا یکی از دوستانم در کارگزینی بانک کار میکرد و گفت به بانک بیا. امتحان دادم و قبول شدم و کارمند بانک بیمه بازرگانان شدم. هم اکنون با همسر و پسرم زندگی میکنم و خوشحال هستم که هر روزم با فوتبال پیوند خورده است.
از چه سالی ورزش را شروع کردید؟
بنده از کلاس ششم ابتدایی در ورزش حضور دارم. از دو و میدانی شروع کردم و در دوهای استقامت ۱۵۰۰ متر، ۳۰۰۰ متر، ۵۰۰۰ متر، ۱۰ هزار متر و ماراتن شرکت میکردم. زمانی که در این مسافتها میدویم یک مربی از آمریکا به ایران آمد و قرار بود بگوید چه ورزشکارانی در چه رشتهها و موادی مسابقه دهند و تمرین کنند. در بندر انزلی یک اردو برپا کردند و مربی آمریکایی همراه با همسرش به بندر انزلی آمد. زمانی که نوبت به بنده رسید گفت شما دیگر در دوهای استقامت شرکت نکن چرا که سرعتت خوب است و باید در دوهای ۱۰۰ متر، ۲۰۰ متر، ۴۰۰ متر و در نهایت ۸۰۰ متر شرکت کنی. پس از آن دیگر در دوهای سرعت مسابقه میدادم و با قهرمان دوی سرعت ایران در دوی سرعت تمرین میکردم و رکوردهای خوبی هم داشتم.
از دورانی که به فوتبال روی آوردید بگویید.
من بازیکن تیم شاهین همدان بودم. ما در همدان زندگی میکردیم و هر سال تیم شاهین را به همدان دعوت و با آنها یک دیدار دوستانه برگزار میکردیم. مربی ما مرحوم پرورش بود و یک باغ در سعیدیه همدان داشت در باغ خود تخت قرار میداد تا بازیکنان و کادر فنی تیم شاهین تهران آنجا بخوابند و استراحت کنند. حتی غذا نیز از سوی مادر برخی از بازیکنان تیم شاهین همدان که دستپخت خوبی داشتند تهیه میشد. شرایط آن زمان اینگونه بود. ما هر سال آنها را به همدان دعوت میکردیم تا دو تیم با یکدیگر بازی کنند.
یکسال خاطره خوبی از این تقابل رقم خورد. مربی ما به مسئول تدارکات تیم گفت ۱۰ تا توپ باد بزن و به زمین بازی بیاور اما تدارکات شاهین تهران گفت نیاز نیست توپ بیاورید و ما توپ سوزنی آوردهایم که برای هر دو تیم کافی است. تعجب کردم که توپ سوزنی چیست؟ رفتیم تمرین کنیم و در کنار زمین یکی از توپها را برداشتم و نگاه کردم؛ نمیتوانستم متوجه شوم که چگونه باد شده است؟ آن زمان توپ سوزنی هنوز رایج نشده بود و پس از آن که با دقت نگاه کردم دیدم یک سوراخ کوچک روی توپ وجود دارد و از این طریق توپ را باد کردهاند که نحوه باد کردن توپ خیلی بهتر و راحتتر شده بود.
آن زمان سیستم بازی ۲-۴-۴ یا ۳-۳-۴ نبود. معمولا تیمها به صورت ۴-۲-۴ بازی میکردند که شامل ۴ دفاع، ۲هافبک و ۴ مهاجم بود. چون بازیکن سرعتی بودم در گوش راست به میدان میرفتم. یک روز که برای حضور در بانک به تهران آمدم تصمیم گرفتم به محل تمرین تیم شاهین بروم و ببینم شرایط زمین و تمرین آنها چگونه است. رفتم و مرحوم دکتر اکرامی، مدیرعامل شاهین تهران بود. یکدیگر را دیدیم. پرسید که آیا به تهران آمدهای؟ گفتم بله. گفت به شاهین بیا و اسمت را رد میکنم. یک ماه با تیم شاهین تمرین کردم و به یک باره شعبه بانکی که در آن کار میکردم تغییر کرد و به یک شعبه دیگر منتقل شدم و یک ماه به تمرین نرفتم. یک روز تصمیم گرفتم نزد دکتر اکرامی بروم و به او بگویم که چه اتفاقی رخ داده است که دیگر نتوانستم به تمرین شاهین بروم.
مرحوم اکرامیخیلی زحمت کشید که بتواند شعبه بانکیام را جابهجا کرد و در نهایت گفت بیا با آقای رجب فرامرزی در رده جوانان شاهین مربیگری کن. نزد فرامزی رفتم و از آن زمان تا کنون نزدیک ۷۸ سال است که مشغول مربیگری هستم.
از بازیکنان تیم شاهین تهران بگویید.
پرویز دهداری، حمید شیرزادگان، همایون بهزادی، حسین کلانی و…از جمله بازیکنان شاهین بودند. شاهین آن زمان همانند پرسپولیس امروز بود که مقابل همه تیمها پیروز میشود. تیم شاهین نیز همه تیمها را میبرد. اسم استقلال تاج بود و تیمسار خسروانی مدیرعامل آنها بود و آنقدر بالا و پایین رفت تا تیم شاهین را منحل کردند چون همیشه از شاهین شکست میخورد.
از دوران مربیگری خود بگویید.
زمانی که شاهین منحل شد دیگر من به پاس رفتم و ۲۶ سال در پاس بودم. در تیم شهربانی که در دسته یک حضور داشت نیز فعالیت میکردم و مربی تیم جوانان پاس نیز بودم. مدیران پیشین خیلی با فهم و شعور بودند، تیمسار صادقی در ابتدای سال مربیان را دعوت میکرد و برای آنها صحبت میکرد و زمانی که نوبت به من میرسید میگفت آقای لطفی ما از تو قهرمانی نمیخواهیم و پایان فصل باید پنج بازیکن را برای تیم بزرگسالان تربیت کنی. برای اینکه آن پنج بازیکن را پیدا کنیم تیم به گونهای بسته میشد که در نهایت قهرمان میشدیم.
بانک برایم در میدان قزوین خانه خریده بود. در هر محلی چند زمین خاکی وجود داشت و در نزدیکی پل امامزاده معصوم یک زمین خاکی به نام میلان وجود داشت و آنجا تمرین میکردیم. روزهای جمعه به زمین میلان میرفتم تا ببینم کدام بازیکنان مستعد و از شرایط خوبی برخوردار هستند تا آنها را برای تیم خود در جوانان پاس انتخاب کنم. یکبار رفتم و دیدم تیمی در حال مسابقه است و دفاع وسط آن یکی از بازیکنان خودم در شهربانی است. یک بازیکن قد بلند داشتند که خیلی خوب بغل پا میزد. در کنار من دو نفر حضور داشتند که خیلی حرف میزدند و از دست آنها سر درد گرفته بودم و دیوانه شدم. زمانی که بازی تمام شد، سلمان عبادی بازیکن خود را صدا زدم و گفتم سلمان آن مهاجم قد بلند کیست؟ گفت حسین فرکی بچه محل ماست. گفتم به او بگو اگر مرتب میآید(سر تمرین) به شهربانی بیاید تا اسم او را رد کنم. به حسین فرکی گفت، او هم خوشحال شد و به شهربانی آمد.
-
بیشتر بخوانید
فرکی: حسین لطفی پدر دوم من است
زمانی که مسابقات تمام شد دو نفری که کنار من حضور داشتند لباس خود را عوض کردند و با یک تیم به میدان رفتند. یکی از آنها مدافع بود، گفتم این بازیکن چقدر خوب است. آخر مسابقه او را صدا زدم. فیروز کریمی بود. گفتم اسمت چیست؟ گفت فیروز کریمی. به او گفتم اگر مرتب میآیی قصد دارم تو را به تیم شهربانی ببرم تا در این تیم بازی کنی. گفت میآیم. آمد و دیپلم گرفت و شهربانیچی شد.
حسین فرکی و فیروز کریمی شاگردان من بودند و در واقع بنده آنها را کشف کردم. غیر این دو، بازیکنان بسیاری دیگری هم بودند که میتوان به مهدی دینورزاده، مهدی خبیری، جواد سبحانی و…
یک روز داریوش مصطفوی به من زنگ زد و گفت با من کار دارد و باید به فدراسیون بروم. به فدراسیون رفتم، مصطفوی گفت تصمیم گرفتهایم تیم منتخب جوانان تهران را به شما بدهیم. یک ماه هم وقت داری و باید تیم را ببندی. قبول کردم و سه چهار نفر از مربیان باشگاهها را که با تیمهای جوانان کار کرده بودند جمع کردم و گفتم پنج نفر از بازیکنان خوب جوانان خود را به امجدیه بیاورید تا تیم جوانان منتخب تهران را تشکیل دهیم. حدود پنجاه نفر آمده بودند و بلافاصله ۲۵ نفر را انتخاب کردم و تیم را تشکیل دادم. مسابقات شروع شد و تیم بسیار خوبی را شکل داده بودیم. به شهرستان که میرفتیم تمام تیمها را شکست میدادیم و هر تیمی نیز به تهران میآمد شکست میخورد. در آخرین بازی به بندر انزلی رفتیم و بازیکنان تا مچ پا در گل فرو رفته بودند. یک بازیکن بسیار خوب به نام اکبر یوسفی داشتیم که به تیم ملی هم رسید. در فاصله ۳۰ متری مرتکب خطا شد و تیم حریف ضربه کاشته خود را زد و با توجه به اینکه حوضچه آب در محوطه جریمه تشکیل شده بود توپ با اصابت به آب کمانه کرد و به گوشه دروازه رفت. ما فقط همین یک گل را خوردیم.
از فدراسیون آمدند و جام را به تیم ما تحویل دادند. با ۳۳ گل زده و یک گل خورده تیم منتخب جوانان تهران را قهرمان کردم. هنوز هم که سالها از این قهرمانی گذشته زمانی که داریوش مصطفوی من را میبیند میگوید لطفی بیسابقه است که یک تیم ۳۳ گل بزند و یک گل بخورد. واقعا تیم بسیار خوبی را بسته بودم.
زمانی که کارم در این تیم تمام شد برای حضور در تیمهای پایه ملی فوتبال ایران از بنده دعوت کردند. با آقایان محمود بیداریان و مسعود مقیم و… در ردههای پایه ملی فعالیت کردیم و دو سال هم در بخش بانوان با فدراسیون فوتبال همکاری کردم و از زمانی که زانویم را عمل پروتز کردم از فدراسیون فوتبال عذرخواهی و با آنها قطع همکاری کردم و آکادمی فوتبال خود را راهانداختم و فعالیت خودم را به نحو دیگری پیش بردم.
حدود ۱۰ سال کار کردم و زمانی که کرونا آمد، برای اینکه سلامت و جان فرزندان مردم به خطر نیافتد، آکادمی را تعطیل کردم. در طول مدت فعالیتم نیز کمترین شهریه را از علاقمندان اخذ میکردم و شرایط را به گونهای پیش بردم که امکان حضور برای تمامی کودکان علاقمند به فوتبال در مدرسه فوتبالی که تاسیس کردم وجود داشته باشد.
در مورد مزیت زمینهای خاکی بگویید.
وجود زمینهای خاکی بسیار خوب بود. در منطقه جنوب غرب تهران تمام زمینها زیر نظر بنده و بازیکنی به نام سیدعلی خانی بود و آنجا استعدادیابی میکردیم. روزهای جمعه به تمامی زمینهای خاکی میرفتیم و استعدادیابی و بازیکنان مستعد را به تیمهای مختلف معرفی میکردیم و تعدادی از این بازیکنان به تیم ملی رسیدند.
چه مدرکی مربیگری در فوتبال دارید؟
بنده دارای مدرک مربیگری درجه یک از فیفا هستم و سه دوره مربیگری بینالمللی نظیر دوره کرامر و یک دوره داخلی زیر نظر حشمت مهاجرانی را پشت سر گذاشتم. زمانی که سن او بالا رفت مربی شد. او در پاس دفاع وسط بود. در دوره مربوطه زیر نظر مهاجرانی، اصغر شرفی و ناصر ابراهیمی شرکت کردم. روز اول در سالن صحبت کرد و در پایان گفت که لطفی بیا. به خودم گفتم چرا بین این همه آدم من را صدا زد؟ نزد او رفتم. مهاجرانی گفت من کار آقای لطفی را هم با تیم شهربانی و هم با تیم جوانان پاس دیدهام و علاوه بر این که دورهها را شرکت میکند به ما هم کمک میکند.
یک خاطره خوب از او دارم که دو تا فحش هم به من داد اما نمیگویم. مهاجرانی مربی تیم ملی جوانان شده بود و یک مربی خارجی هم آمده بود که نامش را به خاطر ندارم. آنها از باشگاهها پنج بازیکن خواستند و من هم پنج بازیکن با خود بردم. نزدیک من آمد و ایستاد، فحشی که داد را نمیگویم، گفت فلان فلان شده اینها را دادهای نجار تراشیده است؟ همه قدها بلند بود؛ فرکی، فیروز کریمی، دینورزاده و دو بازیکن قد بلند دیگر هم بودند. همه برای تیم ملی جوانان انتخاب شدند.
از حسین فرکی بگویید.
او واقعا دارای شخصیت است. چندین سال در تیم ملی بود و در باشگاههای درجه یک فعالیت کرد و با تیمهای مختلف در لیگ برتر فوتبال ایران به قهرمانی رسید و در حال حاضر کنار نشسته است. معتقد هستم که حق فردی نظیر حسین فرکی در فوتبال ایران خورده شد.
و تیم پاس…
یک خاطره جالب و خندهدار برایتان از زمین پاس بگویم. قرار بود زمین چمن پاس را درست کنند و تیم ما در حال تمرینات بدنسازی بود. برای کمک به درست کردن زمین و در عین حال تمرینات بدنسازی، مصالح را با فرغون جابهجا میکردند و این هم تمرین بدنسازی بود و هم کمکی بود برای درست شدن زمین پاس. تیمسار صادقی من را دید و گفت تمرین بدنسازی انجام میدادید؟ گفتم بله! (با خنده)
یک خاطره هم از محمدباقر قالیباف دارم. با توجه به این که قالیباف شهربانیچی بود و عضوی از پاس به شمار میآمد، روی سکوها نشسته و در حال تماشای یک مسابقه بودم. قالبیاف آمد و گفت آقای لطفی چرا اینجا نشستهای؟ گفتم در حال تماشای مسابقه هستم. یک سرباز آن جا حضور داشت و قالیباف به او گفت سرکار، آقای لطفی را ببر تا در جایگاه بنشیند و من هم رفتم و در جایگاه نشستم.
نظرتان در خصوص حشمت مهاجرانی چیست؟ او از نظر مربیگری چگونه بود؟
مهاجرانی مربی و بازیکن خیلی خوبی بود. او دفاع وسط پاس بود و زمانی که سنش بالا رفت تصمیم گرفت مربی شود و سپس به امارات رفت و در حال حاضر نیز در دوبی زندگی میکند. ما در دوران او به موفقیتهای خوبی در فوتبال ملی دست یافتیم.
از حضور خود در رده پایه تیمهای ملی فوتبال ایران تعریف کنید.
بنده به مدت ۱۴ سال در رده پایه تیمهای ملی فوتبال ایران مشغول به فعالیت بودم. از نونهالان و نوجوانان گرفته تا رده جوانان. داریوش مصطفوی از بنده دعوت به عمل آورد تا در این ردهها به فوتبال ملی خدمت کنم.
با کدام بازیکنان کار کردید که هم اکنون در تیم ملی فوتبال ایران مشغول بازی کردن هستند؟
با بازیکنانی نظیر سردار آزمون، علیرضا جهانبخش، حسین کنعانیزادگان، کریم انصاریفرد، احسان حاجیصفی، سعید عزتاللهی، روزبه چشمی، مهدی مهدیپور، محمدحسین مرادمند، امید عالیشاه، مهدی ترابی و… از جمله بازیکنانی بودند که در رده پایه تیمهای ملی با آنها کار کردم و بعدها این بازیکنان به تیم ملی بزرگسالان نیز دعوت شدند. فوتبال ایران در رده پایه بازیکنان بسیار خوبی دارد و از نظر استعداد پتانسیلهای بسیاری داریم.
در آخرین اردوی تیم ملی فوتبال ایران در زمان سرمربیگری کارلوس کیروش به تمرین تیم ملی رفتم. سردار آزمون زنگ زد و گفت دو روز است که در کمپ تیمهای ملی اردو داریم؛ چرا به دیدن ما نیامدهای؟ رفتم شیرینی خریدم و به اردوی تیم ملی فوتبال ایران رفتم. یک جعبه شکلات خارجی هم برای کیروش خریدم و به کمپ رفتم. بچهها در حال صحبت کردن و شیرینی خوردن بودند. کیروش آمد او را دیدم و شکلاتش را دادم. ماشینم را آن زمان دزدیده بودند و با خودروی یکی از مربیان مدرسه فوتبالم به محل تمرین تیم ملی رفته بودیم. کیروش گفت امروز زمین کمپ را آب دادهاند و نمیشود تمرین کرد و باید به زمین روبروی کمپ تیم ملی تحت عنوان پژوهشگاه نفت برویم. گفتم با ماشین مربی میآیم که کیروش مخالفت کرد و گفت باید با خودروی ما بیایی. در ماشین را باز کرد و من جلو نشستم و کیروش، مترجمش و رانندهای که بنده را آورد بود عقب نشستند. به زمین پژوهشگاه رسیدیم. از این سوی زمین تا آن طرف زمین رفت و برایم صندلی آورد تا بنشینم. نشستم و تدارکات تیم ملی رفته بود توپ بیاورد. خبرنگاران هم آن سوی زمین حضور داشتند، از تدارکات تیم ملی پرسیده بودند این فرد چه کسی است که کیروش او را آنقدر تحویل میگیرد. من هم با لباس شخصی رفته بودم و کسی مرا نمیشناخت، تدارکات تیم ملی گفته بود آن فرد حسین لطفی، پدر فوتبال ایران است و خبرنگاران بعد از معرفی، من را شناختند.
تمرین تیم ملی که تمام شد چند نفر از بازیکنان تیم ملی آمدند و موهای مرا به هم ریختند. کیروش خندید و از مترجمش پرسید بازیکنان چرا این کار را کردند؟ گفتم وقتی ما صبحها یا عصرها در رده پایه تیمهای ملی به تمرین میرفتیم من ادکلن و ژل میزدم و بازیکنان حسادت میکردند و موهایم را به هم میریختند و میدویدند و فرار میکردند. آن روز هم به یاد آن سالها چنین کاری کردند. کیروش هم خندید.
به تدارکات تیم ملی گفت برو و یک پیراهن بیار. پیراهن را آورد و عکس گرفتیم. به مترجمش گفت از من بپرسد نظر شما در مورد تمرینات تیم ملی چیست؟ گفتم مهمترین برداشت این که تیم ملی با نظم بازی میکرد، دفاع راست و هافبک راست در کانال خود حرکت میکردند، دفاع چپ وهافبک چپ هم همینطور، آنها نیز در کانال خود حرکت میکردند. دو هافبک وسط در تونل حضور دارند. کیروش به مترجمش گفت چه عجب بالاخره ما یک مربی دیدیم متوجه شد چه کار کردیم. خیلی خوشحال شد.
بعد از آن من هم از کیروش سوال پرسیدم. گفتم آیا به سیستم اعتقاد دارد؟ کیروش گفت نه! از من پرسید تو چی؟ من هم گفتم اعتقاد ندارم، سیستم از حرکت صحیح بازیکنان به وجود میآید، مثلا دفاع راست از دروازهبان توپ را گرفته است و میبیند که از تیم حریف کسی او را تحت فشار قرار نمیدهد بنابراین پا به توپ میرود توپ را به هافبک راست یا هافبک میانی میدهد. در هر یک از این شرایط ممکن است شکل لوزی یا ذوزنقهای در انتقال توپ ایجاد شود که کیروش از این موضوع خیلی خوشحال شد. زمانی که به خانه رفتم دخترم از آمریکا تماس گرفت و گفت پدر با کیروش عکس گرفتهای. پرسیدم تو از کجا میدانی؟ گفت در صفحه شخصیاش منتشر و چقدر از تو تمجید کرده است. با زبان انگلیسی کیروش از من تعریف کرده بود.
در مورد مهدی مهدیپور و احسان پهلوان هم بگویید، گویا با این بازیکنان هم رابطه خوبی دارید؟
بله، بگذارید از مهدیپور هم برایتان یک خاطره تعریف کنم. وی زمانی که از اصفهان به تهران میآمد به من میگفت نمیخواهی به ما گز بدهی؟ من هم به او میگفتم تو از اصفهان میآیی، من باید گز بدهم؟ در یکی از اردوهای تیم ملی پدر مهدیپور هم آمده بود، به او گفتم زمانی که مهدی به اردوی تیم ملی میآید به جای این که برای ما گز بیاورد از ما گز میخواهد. پدرش گفت دفعه دیگر خودم گز میخرم و برایت میآورم. حال هر زمان که مهدی را میبینم میدود و به من میگوید گز بده. (با خنده)
به احسان پهلوان میگفتم تو با این هیکل نحیفت کجایت پهلوان است؟ (با خنده). پهلوان بازیکن بسیار خوبی است و در حال حاضر نیز شرایط بسیار خوبی دارد.
نظرتان در مورد برانکو چه بود؟
برانکو نیز مربی خوبی بود. او نیز شرایط و سیستم تمرینی خودش را داشت. تیم کیروش با نظم بازی میکرد و نظم داشت.
نظرتان در مورد مربیان داخلی چیست؟
ما مربیان داخلی خوبی داریم و همگی زحمت میکشند. همه مربیان زحمت میکشند تا تیمشان نتیجه بگیرد اما یک تیم وضع مالی خوبی دارد و بهترین بازیکنان را میخرد و یک تیم شرایط مالی مناسبی ندارد و بازیکنان ضعیفتری دارد و همه این موارد در نتیجهگیری تاثیر دارد. بنده اگر بخواهم برای تیم ملی مربی انتخاب کنم از مربیان داخلی استفاده میکنم. آنهایی که مربی خارجی میآورند پول را مفت از دست میدهند چرا که مربی داخلی نیز همان تمرینات را انجام میدهد. همه مربیان میخواهند تیمشان نتیجه بیگرد. اعتقاد ندارم که سطح مربیان خارجی از مربیان داخلی بالاتر است.
تصمیم نداشتید در آمریکا مربیگری کنید؟
قبل از این که زانویم را عمل کنم سالانه حدود سه ماه به آمریکا میرفتم و صرفا طی دو سال گذشته که عمل کردهام به آمریکا نرفتم. به نوهام فوت و فن فوتبال را آموزش داده بودم و در ساعت ورزش کردن وی در مدرسه حرکاتی که آموزش دیده بود را انجام میدهد و معلم وی میبینید و میگوید آیا مدرسه فوتبال میروی؟ میگوید بابا لطفی از ایران آمده و او مربی است و به من یاد داده. نامهای مینویسند و به او میدهند که به پدرش بدهد. دامادم به من گفت شما را برای مربیگری در مدرسه خواستهاند.
روز بعد به مدرسه رفتیم و ناظم مدرسه گفت این مدرسه و مدرسه دیگر را صرفا در رشته فوتبال تمرین دهید. به من گفتند برای تو در همان نزدیکی خانه میگیریم و حقوق خوبی هم پرداخت میکنیم. من زبان انگلیسیام بهاندازه یک دیپلمه بود و خوب نبود. گفتم ممکن است خراب کنم و به آنها اعلام کردم که بعدا جواب میدهد. به خانه بازگشتیم و به دامادم گفتم به ایران بر میگردم و یکسال کلاس زبان میروم و زمانی که شرایطم خوب شد باز میگردم. طی همان دو ماه که آنجا بودم پسران و دختران ایرانی و آمریکایی را نیز آموزش میدادم. یک مادر آمریکایی به دخترم گفته بود طی این دو ماه که پدرت با فرزندان ما را آموزش داده بهتر از دو مربی برزیلی است که آنها را آموزش میدهند. فوت و فن فوتبال و ریزهکاریها بسیار مهم است و به خوبی آنها را آموزش دادم و خیلی خوششان آمده بود و راضی بودند. در نهایت شرایط به گونهای پیش رفت که نرفتم و در ایران فعالیت خود را ادامه دادم.
در مورد فضای فوتبال پایه در ایران بگویید.
در حال حاضر تمامی تیمهای باشگاهی در ردههای مختلف سنی اعم از نونهالان، نوجوانان، جوانان، امید و بزرگسلان دارای تیم هستند. مساله مهمی که میخواهم بگویم این که در حال حاضر باشگاهها اکثرا از بچهها پول میگیرند در حالی که در گذشته این چنین نبود و اگر یک بازیکن خوب بود، مربیان خوشحال میشدند و دیگر نمیگفتند باید ۱۰ میلیون بدهی تا اسم تو را رد کنیم!
همه بازیکنان که پول ندارند، پدر یکی کارگر است؛ از کجا باید ۱۰ میلیون تومان بیاورد و به تو بدهد؟ بنابراین اینگونه فوتبال ماست مالی میشود. در صورتی که استعدادهای عجیبی در فوتبال ایران داریم و بازیکنان ایرانی از نظر تکنیکی سرآمد دنیا هستند و فقط تحرک ندارند.
در تیمهای خارجی همه بازیکنان در حال حرکت و فضاسازی هستند و برای بازیکنی که صاحب توپ است شرایط مناسب را فراهم میکنند. آنها ۱۰ تکنیک فردی را رعایت میکنند اما در ایران زمانی که یک نفر صاحب توپ است بقیه بازیکنان راه میروند. برخی مربیان اصلا ۱۰ تکنیک فردی را به بازیکنان یاد نمیدهند. موضوع خیلی مهم این که اولین دفاع در فوتبال کسی است که توپ را از دست میدهد و این موضوع را به بازیکنان یاد نمیدهند، زمانی که یک بازیکن توپ از دست میدهد روی زمین مینشیند و به زمین مشت میزند در حالی که باید برود و توپ را پس بگیرد. این مسائل را مربیان آموزش نمیدهند. این آموزشها را نه یکبار بلکه باید ۱۰ بار تکرار کرد.
در گذشته فوتبال ایران فوتبالیستهای بهتری داشت یا هم اکنون فوتبالیستهای بهتری داریم؟
در گذشته هم فوتبالیستهای خوبی داشتیم. آنها از جان خود مایه میگذاشتند و پولی هم در کار نبود و پولی نمیگرفتند اما در حال حاضر فوتبالیستها درآمد میلیاردی دارند. فوتبالیستهای بسیار خوبی در گذشته داشتیم. مثلا یک توپ را برای حسین کلانی میفرستادند و همه میگفتند که آن توپ اوت میشود در حالی که کلانی سرعت بسیار بالایی داشت و روی خط به توپ میرسید و برای بازیکنان ارسال میکرد. همایون بهزادی هم خدای فوتبال بود و روی هوا میچرخید و با سر توپ را به گل تبدیل میکرد و هیچ ادعایی هم نداشت.در حال حاضر اما همه چیز به پول خلاصه شده است و اگر پول داشته باشی باشگاهی بازی میکنی و به تیم ملی میروی.
با توجه به این که دو سال هم در فوتبال بانوان در ایران فعالیت کردهاید، در مورد ظرفیت و پتانسیل فوتبال بانوان در ایران هم توضیح دید.
بنده سیاسی نیستم و فردی فوتبالی هستم و از سیاست هم سر در نمیآورم. ما در یک کشور اسلامی زندگی میکنیم و شرایط به گونهای است که باید چارچوبها را رعایت کرد. بانوان فوتبالیست خوبی داشته و داریم. میتوانم به نیلوفر اردلان و فرشته کریمی اشاره کنم، واقعا عالی بودند و بازیکنان خوب از این دست زیاد داریم. بنده به عنوان یک مربی از آنها راضی بودم. سطح ما در آسیا مطلوب است اما باید بدانیم که این پوشش در فصل گرم شرایط فوتبال بازی کردن را سخت میکند و باید بهاین مسائل توجه داشت.
برای مربیان جوان چه توصیهای دارید تا بتوانند در مسیر درست گام بردارند؟
باید با بازیکنان به نحو مطلوب حرف زد. ابتدا اخلاق، پس از آن درس و در نهایت فوتبال باید اولویت باشد. بهترین فوتبالیست باشید اگر مصدوم شوید و درس نخوانده باشید به خودتان میآیید و میبینید که نمیتوانید کاری کنید! بنابراین درس بر فوتبال اولویت دارد و نباید صرفا به فوتبال چسبید. قبل از همهاینها نیز اخلاق قرار دارد. مربیان باید با بچهها درست صحبت کنند و این یک دستور کار در مربیگری است. اگر بازیکنی خوب است باید تشویق شود و برای بازیکنی هم که خوب نیست باید از روش تشویقی استفاده کرد. من از کار کردن با بچهها لذت میبرم. نحوه فعالیت مربی با بچهها بسیار مهم است و اگر یک مربی خوب نباشد نباید اصلا اجازه دهند کنار زمین برود. هر روز که به تمرین میآیم، همسرم از من میپرسد کجا میروی؟ به او میگویم میروم دکتر. میگوید پس چرا با لباس ورزشی میروی؟ به او پاسخ میدهم دکتر من ورزش است. زمانی که ورزش میکنم و بچهها را میبینم خوشحال میشوم.
- منبع خبر : ایسنا