ناظم الشریعه: من سرمربی زاده شده‌ام
ناظم الشریعه: من سرمربی زاده شده‌ام
محمد ناظم‌الشریعه، سرمربی پیشین تیم ملی فوتسال در گفت‌وگوی تفصیلی با ایسنا با اعتمادبه‌نفس از مسیر مربیگری‌اش سخن می‌گوید و خود را «سرمربی مادرزاد» می‌داند. او با طعنه‌ای تلخ به نگاه کوتاه‌مدت مدیران ورزش، گفت آنهایی که او را کنار گذاشتند کارشان را با این جمله توجیه کردند: «رییس‌جمهور هم بیش از هشت سال نمی‌ماند!»

حاشیه ورزش – محمد ناظم‌الشریعه آرام حرف می‌زند اما پشت هر جمله‌اش اعتماد به نفس موج می‌زند؛ مربی‌ای که تیم ملی فوتسال را به افتخار رساند، حالا بی‌پرده از ناگفته‌هایی می‌گوید که تا امروز جایی بیان نکرده بود. از روزی که قبل از بازی با برزیل در جام جهانی ۲۰۱۶ برای‌شان بلیت برگشت گرفتند، تا وقتی که به او گفتند باید بروی!

در ادامه گفت‌وگوی تفصیلی ایسنا با محمد ناظم الشریعه، سرمربی پیشین تیم ملی فوتسال را می‌خوانید:

شروع مسیر ورزشی‌تان با فوتبال بود. یادتان است اولین جرقه ورودتان به فوتبال از کجا خورد؟

تقریبا سال ۶۳ و ۶۴ بود که فعالیت خود را شروع کردم. از لحاظ فیزیکی سرعتی بودم و زود جذب شدم. سپس آقای حسن حبیبی در اولین اردوی تیم امید که تشکیل شد من را دعوت کردند ولی در مرحله بعد خط خوردم. تا زمان دانشجویی و خدمت سربازی هم بازی می‌کردم. من در ابتدا در پست مهاجم و سپس هافبک وسط بازی کردم. آن زمان فوتبال به این شکل نبود و لیگ یک و دو داشت، لیگ برتری وجود نداشت. در مرصاد شیراز در لیگ دو بودیم. تیم‌های مطرحی در لیگ دو حضور داشتند و تا سومی ایران هم جلو رفتیم.

پس از خدمت سربازی،‌ مشغول به کار شدم، پیشنهادی هم از برق شیراز داشتم ولی به توصیه مادرم که گفتند تلاش کن بغل دست خودمان باشی، در شهر جدید صدرا مشغول به کار شدم و کارمند وزارت مسکن شدم. در نهایت سال ۷۵ اولین دوره مسابقات فوتبال سالنی به صورت منتخبی برگزار شد و ما با تیم شیراز سوم ایران شدیم. سپس از سال بعد ۱۰ تیم برتر به لیگ برتر و باقی به لیگ مناطق تقسیم شدند. من آن زمان تیم صدرا را تشکیل دادم و به همین دلیل قدیمی‌ترین باشگاه ایران را من پایه‌گذاری کردم.

چه شد که از فوتبال به فوتسال کوچ کردید؟ آیا آن زمان تصور می‌کردید فوتسال روزی تا این حد در ایران رشد کند؟

در آن زمان فقط جام رمضان بود و خیلی به آن توجه نمی‌شد اما چیزی در آن ملموس بود. در سازمانی که کار می‌کردم، به من گفتند فوتبال هزینه‌بر است و به سمت ورزش دیگری برویم. وقتی به سمت فوتسال رفتیم فکر می‌کردم از آن‌جایی که مقرون به صرفه است، شرایط خوبی رخ دهد اما تصور نمی‌کردم به این شکل پیش برود.

با این مبلغ قراردادهای فوتبال، حسرت فوتبالیست شدن را نمی‌خورید؟

من ناراضی نیستم، شاید اگر این اتفاقات رخ نمی‌داد، چرا ولی واقعیت امر، شرایط در فوتبال خوب بود. با افشین پیروانی بودم و مراحل پیشرفت را خیلی خوب طی کرد.

کجا بود که با خودتان گفتید دیگر باید همین فوتسال را تا آخر ادامه دهم؟

وقتی که سال ۷۶ میان چهل تیم، چهارم شدیم، بازیکنان خوبی مانند مهدی رجب‌زاده داشتم. محمد منصوری و صادق مرادی هم برخی از این بازیکنان بودند. آنجا متوجه شدم که تکنیک غنی در فوتسال داریم. البته که کار تاکتیکی انجام نمی‌شد چرا که نمی‌دانستیم و در حد جام رمضان بازی می‌کردیم. آنجا متوجه شدم که می‌شود کارهایی انجام داد. ۲۱ بازیکن به رده‌های مختلف تیم‌های ملی معرفی کردم. این برای فوتسال شوخی نیست. از آنجا متوجه شدم که اگر کاری شایسته انجام شود، فوتسال می‌تواند به آن رویاهایی که دوست داریم برسد.

دهه ۸۰ شروع رسمی کار مربیگری‌تان با تیم امید ایران بود. چطور به این فرصت رسیدید؟

آقای درودگر در سال ۸۲ من را دعوت کرد که فکر می‌کنم مهم‌ترین نکته آن معرفی بازیکنان جوان به تیم ملی بزرگسالان بود. روزی با من تماس گرفتند و از مسابقات زیر ۱۰ سالی که برگزار می‌کردیم، بازدید کردند و در نهایت سرمربی تیم امید شدم که دو، سه سال آنجا بودیم. آقای نظری، طاهری و سلطانی در آن مقطع جذب تیم شدند و به شرایط خوبی رسیدند.

در آن سال‌ها، تیم ملی امید فوتسال ایران چه چالش‌هایی داشت و مهم‌ترین درسی که از آن دوران گرفتید چه بود؟

در آن سه سال شرایط نسبت به باشگاه برای من خیلی متفاوت بود. دریچه جدیدی برای فوتسال باز شد. مخصوصا اینکه در تورنمنت‌هایی شرکت کردیم و این باعث شد که تفاوت بزرگی ایجاد شود اما در مقطعی که دوره دوم در حدود سال ۹۴ به تیم ملی آمدم، خیلی متفاوت بود چرا که قدرت اجرایی من بیشتر بود. در مقطع اول فقط کار انجام می‌دادم ولی بعد محدوده بازتری داشتم و استعدادهای بزرگی را معرفی کردم.

به نظر شما چه تفاوتی بین نسل بازیکنان آن زمان با فوتسالیست‌های امروز وجود دارد؟

من اعتقاد دارم آن‌ بازیکنان بزرگ بودند چرا که با شرایط محدودی کار کردند. اردوهای ما به این شکل و امکانات کمپ این‌گونه نبود. البته به واسطه مسابقات گل کوچک زیرساخت فرهنگی هم داشتیم و باید آنها را حرفه‌ای می‌کردیم و به سمت کارهای تاکتیکی می‌رفتیم. با قطعیت می‌گویم که آن زمان هر که بهتر دریبل می‌زد انتخاب می‌شد اما الان اصول تاکتیکی متفاوت است. تیم‌های اروپای شرقی دریبل‌زن ندارند و بر اساس تاکتیک پیش می‌روند. به نظر من با تمام احترام به همه بازیکنان کنونی، آن زمان با توجه به شرایط موجود، آن بازیکنان از لحاظ تکنیک غنی‌تر بودند.

مدتی به عنوان بازیکن – مربی فعالیت داشتید، آن تجربه چگونه بود؟

به نظر من اشتباه است، چرا که من به اجبار و به خاطر وضعیتی که داشتم این کار را کردم. من همان سال مدیرعامل باشگاه صدرا بودم و برای تیم مربی آوردم که در یک مقطعی نتیجه نگرفتیم و مدیر تربیت بدنی با من تماس گرفت که خودت باید سرمربی تیم شوی و زمان خیلی کمی سرمربی – بازیکن بودم اما خیلی زود کنار گذاشتم چرا که دیدم شرایطش نیست که هر دو کار را انجام دهم. آدم متفاوتی می‌خواهد و ضمن اینکه ایرادات را متوجه نخواهی شد. در نهایت کنار گذاشتم و به سمت مربیگری رفتم.

فلسفه مربیگری شما چیست؟

اگر بخواهیم واقعیت‌ها را بگوییم، فوتسال چون که تصمیم‌گیری در لحظه و آن است، آدم‌های خاص خود را می‌خواهد. تنها چیزی که فراگرفتن آن خیلی سخت است، سرعت است. آدم‌هایی که سرعتی هستند، امتیازشان بیشتر ذاتی است. اگر نفری را بخواهید قهرمان دوی سرعت در جهان کنید، اگر صد متر را در ۱۸ ثانیه برود نمی‌توانید آن را زیر ۱۰ ثانیه بیاورید. می‌توانید او را به ۱۵ یا ۱۶ ثانیه کاهش دهید ولی آن کسی که ۱۲ است را می‌توانید به زیر ۱۰ بیاورید. کسانی که سرعتی هستند به خصوص در سرعت عکس‌العمل، آدم‌های خاصی هستند. آن چیزی که من را به فوتسال علاقه‌مند کرد، محدوده فعالیت من بود. سرعت و گل‌زدن را دوست داشتم و به بازی هجومی علاقه داشتم. در تیم‌هایی هم که مربیگری کردم همین‌گونه بوده است.

نکته‌ای که برایم اهمیت دارد این است که زندگی‌ام را وقف فوتسال نکردم. فوتسال را دوست دارم ولی ورزش‌های دیگر را هم انجام می‌دهم. خیلی‌ها می‌گویند فوتسال زندگی‌ ماست اما برای من اینطور نیست. خیلی به آن علاقه دارم و آن را پیگیری می‌کنم ولی در اندازه خودش. فکر می‌کنم در دنیا خیلی چیزهای زیباتری وجود داشته باشد. برای من فوتسال در ورزش اولویت است اما ورزش‌های دیگری هم انجام می‌دهم. فوتسال را با توجه به قوانینش خیلی دوست دارم.

دیگر به کدام ورزش‌ها علاقه دارید؟

فوتبال را که دیگر نمی‌شود گفت اما خیلی کوه می‌روم. با دوستان قدیمی پنجشنبه‌ها صبح زود والیبال بازی می‌کنیم. بیلیارد را هم انجام می‌دهم. واقعا اینها را دوست دارم.

کدام بازیکن بزرگ‌ترین کشف شما از نظر استعدادی بود؟ چه مقدار برای کشف بازیکنان مستعد وقت می‌گذاشتید؟

وقتی که در باشگاه بودم، داستان خیلی فرق داشت و بازیکنان زیادی بودند. در باشگاه دامنه حرکتی بیشتری دارید و می‌توانید خودتان آنها را پیدا کنید و بازی دهید. در حقیقت هم کشف استعداد دارید و هم شکوفا کردن آن. بازیکنان متعددی داشتیم؛ صادق مرادی که کاپیتان بود و چند مرتبه تیم ملی دعوت شد. مسعود دانشور زمانی که بگوویچ سرمربی تیم ملی امید بود، با دعوا او را برگرداندم چرا که فوتبال هم خوب بازی می‌کرد. دانشور از آن بازیکنانی بود که واقعا استعداد متفاوتی بود. او را در بحث محلی نام بردم. در تیم ملی ما کشف نمی‌کنیم. ایران را به ۱۰ منطقه تقسیم کردم و همه را رفتم و بازیکنان زیر ۲۰ سال انتخاب کردم. اکنون استعدادها را مربیان کشف می‌کنند و ما باید شکوفا کنیم. خیلی‌ها را شکوفا کردم، مانند مسلم اولادقباد و خیلی‌های دیگر که ممکن است اکنون در تیم ملی باشند.

کسانی هم بودند که قبلا در تیم ملی حضور داشتند اما در دوران طلایی مطرح شدند؛ افشین کاظمی، مهدی جاوید و مهران عالی‌قدر. اصغر حسن‌زاده هم بود که تفاوت داشت چرا که قبل از من هم به عنوان یک ستاره به او نگاه می‌کردند. این افراد آمدند و در مدتی که با من بودند یک هماهنگی به دلایل مختلف ایجاد شد که توانست در آسیا به راحتی حرف اول را بزند و در جهان هم به این شکل باشد. به نظرم سال‌ها طول می‌کشد تا چنین نسلی به وجود بیاید. بازیکنان کنونی باید در مسیر قرار بگیرند. آن مسیر الفبای خاص خود را دارد؛ مانند اخلاقیات و مسائل فنی که جریانات خاص خود را دارد.

سالار آقاپور بهترین بازیکن سال آسیا شد و در مصاحبه‌ای گفت که در دوران آقای ناظم الشریعه به من میدان داده نمی‌شد، نظر شما چیست؟

ما که به او تبریک می‌گوییم و ان‌شاءالله در ادامه مسیر موفق باشد. خیلی برایم مهم نیست ولی آقاپور زمانی که در ارومیه و در مسابقات تبریز بود و در تیم آقای شاندیزی حضور داشت، خودم با آقای نجفی، مدیر مجموعه مس سونگون صحبت کردم که این بازیکن موفق خواهد شد. توانایی‌هایی دارد به او کمک کنید. سپس با او قرارداد بستند و اتفاقات دیگری برایش رخ داد. زمانی هم که در تیم ملی بودم، دعوت شد. وظیفه ما دعوت از بازیکنان جوان بود. او را دو تورنمنت بزرگ بردیم و حتی می‌خواستیم با توجه به سن کم او در جام جهانی هم ببریم ولی خودش هم می‌داند که در آن تورنمنت‌ها نتوانست خوب جواب بدهد و طبیعتاً من نمی‌توانم حق دیگری را از بین ببرم.

تورنمنت تایلند او را بردیم و به انواع مختلف بازی‌اش دادیم. البته این‌ها اصلا مهم نیست. روز آخر هم که می‌خواستم او را خط بزنم، خیلی راحت بود و مشکلی نبود. من وظیفه‌ام را درست انجام دادم و اینکه بعدها چه اتفاقی رخ می‌دهد و آدم‌ها درباره دیگران صحبت می‌کنند، خیلی مهم نیست. مردم باید نظر بدهند، ما قطعا برای هیچکس زحمت نکشیدیم و فقط برای خودمان زحمت کشیدیم.

سال ۱۳۹۳ به عنوان دستیار خسوس کاندلاس وارد تیم ملی شدید. در آن زمان چه ویژگی‌ای باعث شد فدراسیون سراغ شما بیاید؟

من سرمربی حفاری بودم و با تیمی در منطقه ۱۸ تهران بازی داشتیم. فکر می‌کنم آقای خوراکچی،‌ مربی آن تیم بود. آن بازی را با اختلاف زیاد بردیم؛ ۷ بر ۲ یا ۹ بر ۲، دقیق نمی‌دانم. آقای خسوس به همراه آقای افتخاری، مدیر وقت فوتسال برای تماشای بازی آمده بودند. بعد از آن به من گفتند که بیایید صحبت کنیم، درباره برخی مسائل تاکتیکی فقط صحبت کردیم. سپس گفتند که بیشتر صحبت کنیم و من قبول کردم. بعد به شیراز رفتم و آقای افتخاری با من تماس گرفت که اگر می‌شود بیایید تا صحبت کنیم.

در نهایت گفتند که می‌خواهیم در این مجموعه از تو استفاده کنیم. من درخواست کردم که فقط در تیم امید باشم و قبول کردند. حدودا یکی دو ماه گذشت و آقای خسوس گفتند که دستیار من باش تا آن زنجیره انتقال بازیکن را حفظ کنیم که درست هم بود. به این ترتیب هم دستیار آقای کاندلاس بودم و هم سرمربی تیم ملی امید. حدود یک سال در این سمت بودم، اردوهای کمی هم داشتیم. بعد که آقای کاندلاس قطع همکاری کردند، آقای کفاشیان تماس گرفتند و گفتند که می‌خواهیم به عنوان سرمربی تیم بزرگسالان انتخابت کنیم و من هم قبول کردم. به همین راحتی و دنبال چیزی هم نبودیم.

اولین روزی که به‌عنوان سرمربی تیم ملی معرفی شدید، چه احساسی داشتید و چه اهدافی را در نظر گرفته بودید؟

چون در امید کار می‌کردم و می‌دانستم که چه شرایط و استعدادهایی داریم، فقط به یک تقویم و برنامه مدون احتیاج داشت. آقای کفاشیان پای کار ما ایستاد. علی‌رغم تمام نتیجه‌های خوبی که گرفته شده بود نگاه‌ها به فوتسال خیلی مناسب نبود. در دو دوره قبل از سال ۲۰۱۰ به بعد، نتیجه گرفته نشده بود. دو دوره جام ملت‌ها و جام جهانی نتیجه گرفته نشده بود.

با دوستانم مانند علی صانعی مشورت کردم که با کسانی که در مسیر فکری ما هستند، بیاییم و یک کاری برای فوتسال انجام دهیم. باتوجه به غنای تکنیکی می‌دانستیم این فوتسال می‌تواند در جهان آقایی کند و ضعف‌ها را هم می‌دانستیم. روی آنها تاکید کردیم و تا حدودی برطرف شد. نقاط قوت را تقویت کردیم و به شرایطی رسیدیم که تیم فوق‌العاده‌ای شکل گرفت و از ۲۰۱۶ آن اتفاقات خیلی خوب رخ داد. اولین تیم گروهی در کل ورزش ایران بودیم که روی سکو جهانی ایستاد.

ناظم الشریعه: من سرمربی زاده شده‌ام/ گفتند رییس‌جمهور هم بیش از ۸ سال نمی‌ماند!

فوتسال ایران در جام جهانی ۲۰۱۶ به مقام سوم جهان رسید؛ از پشت‌صحنه آن موفقیت چه چیزی می‌توانید بگویید که مردم هنوز نمی‌دانند؟

به نظرم ایجاد همدلی بود که میان بازیکنان به وجود آمد. بحث فنی چیزی است که همه می‌توانند روی آن صحبت کنند ولی کار فنی متفاوت است، کارهای روحی و روانی هم متفاوت بود و همه دوست داشتند که این اتفاق رخ دهد. نه اینکه سال‌های بعد اینطور نبود، آنها هم دوست داشتند ولی من می‌دانم که هر زمانی مشکلی برای تیم ملی به وجود می‌آید، از درون و روحی‌ و روانی است. بازیکنان از نظر ذهنی به هم می‌ریزند. واقعیت کار در ایران این است، دوره‌های قبل هم از همکاران خود این را پرسیدم. یک بحث این است که چگونه آن هماهنگی را ایجاد کنید و دیگری بحث فنی است. فکر می‌کنم دو، سه تا چالش داشتیم. در گروه ما آقایان علی صانعی، محمد هاشم‌زاده و امیر فراشی بودند. سپس میشل پطروس اضافه شد. قوانین خود را داشتیم که آن هم اشاعه فرهنگ مناسب بود که هیچ درگیری در بحث رسانه ایجاد نکنیم. دوم بحث تاکتیک بود، در فوتسال ما تکنیک غالب است و ما به سمت آمریکای جنوبی گرایش داریم.

با همکاران که صحبت کردیم گفتیم دو ضعف بزرگ داریم، یک تاکتیک و دو بحث جسمانی است. برنامه‌ریزی کردیم، ابتدا به سمت بازی‌های تدارکاتی با کشورهای اروپای شرقی رفتیم. پروتکلی با روسیه و تورنمنت کاسپین گذاشتیم، دائما با کشورهای اوکراین، روسیه، بلاروس و کرواسی بازی می‌کردیم. وقتی بدن شما به بدن آنها بخورد،‌ متفاوت می‌شوید. بحث تمرین هم هست اما مسابقه داستانش فرق دارد. خیلی از بازیکنان را هم می‌بردیم که خیلی خوب بودند اما از نظر جثه و بدنی به درد نمی‌خوردند و یواش یواش کنار می‌رفتند. سپس بحث تاکتیکی بود که سعی کردیم یک تاکتیک واحد بگذاریم. نه اینکه بقیه تاکتیک بلد نیستند، بهتر از ما هم بلد هستند. سعی کردیم روی یک تاکتیک اصرار کنیم و براساس آن جلو برویم. شاید آن قاعده بازی مالکانه و تیکی‌تاکایی که انجام دادیم، خیلی موثر بود تا بازی‌های انفرادی. بازیکنانی که بازی انفرادی انجام می‌دادند، دچار مشکل می‌شدند ولی این را هم می‌دانستیم که تاکتیک مناسب با بازیکن تکنیکی بهتر انجام می‌شود. این برگ برنده ما بود. هماهنگی هم ایجاد شد و از نظر اخلاقی هم مقداری بچه‌ها انتخاب شدند. نه اینکه خدایی نکرده مشکلاتی داشتند، خیر! بحث اخلاق تیمی جداست که همه رعایت می‌کردند. بدون حاشیه بودیم و کسی مصاحبه نمی‌کرد. این آرامش بود که به تیم کمک کرد تا در ۲۰۱۶ علی‌رغم مشکلات عدیده‌ای که هیچ تیم ورزشی تاکنون نداشته، موفق شویم. از البسه گرفته تا اعزام مشکل داشتیم. وقتی می‌خواهید به کشوری بروید که ۹ ساعت اختلاف ساعت دارد، حداقل باید ۹ روز زودتر بروید. ۲۴ ساعت قبل مسابقات آنجا رفتیم. در بازی نخست برابر اسپانیا که آن نتیجه بد را گرفتیم، خیلی فرصت درست کردیم اما به نتیجه نمی‌رسید.

شاید یکی از دلایلش این بود که خیلی از بازیکنان باید در آن تایم می‌خوابیدند ولی روز به روز بهتر شدیم. از لحاظ اسکان متفاوت شدیم و ریکاوری خوبی می‌کردیم. اینها باعث شد تا سیر پیشرفت را به آرامی طی کنیم. مراکش را بردیم و آذربایجان که چند بازیکن برزیلی داشت. گروه ما واقعا سخت بود، آن سال‌ها سید یک نبودیم و دوره قبلی سید یک بودیم. این سیدبندی خیلی متفاوت است.

خودتان تصور می‌کردید این چنین در جام جهانی ۲۰۱۶ موفق شوید؟

وقتی آن مرحله را طی کردیم و به دور بعد رفتیم. شاید بعد بازی با آذربایجان بازیکنان ناراحت بودند. جلسه‌ای با آنها گذاشتیم و صحبت کردیم، من برای آنها اینگونه بیان کردم که معمولا مسیرها را مشخص می‌کنند، خیلی از تیم‌ها از دور مقدماتی با برنامه‌ریزی مناسب مسیری را می‌روند که راحت‌تر باشد. با مقداری دو دو تا چهارتا و کمی هم چاشنی شانس،‌ البته که من به شانس اعتقاد ندارم و می‌گویم که قسمت است. برای بازیکنان این را روشن کردم که باور کنید، اتفاق خیلی خوبی می‌خواهد برای شما رخ دهد. دقیقا همین کلمات که مسیر سختی را دارید و اگر این بازی را ببرید سال‌های سال در تاریخ می‌مانید. دلیل آن هم این بود که یک سال قبل از آن به فینال گرند پری در برزیل رفته بودیم و جلوی برزیل در سالنی با ۶۰۰۰ تماشاگر با نتیجه ۴ بر ۳ باختیم.

دائما فیلم‌های بازی را می‌گذاشتیم و تصویرسازی ذهنی می‌کردیم. خدا آقای تراییان را حفظ کند، یک برگه دستمال کاغذی آورد و به من داد و گفت که ناظم مسیر برگشتی را به من می‌گویی! خیلی ناراحت شدم. به آقای صانعی گفتم، علی آقا این کاغذ را بگیر و برو به حاجی بگو که اصلا این را مطرح نکنید. چرا شما اینجوری فکر می‌کنید؟ به این دلیل ناراحت بودم و بازیکنان هم متوجه شدند و به آنها گفتم که فیفا دارد برای ما بلیت می‌گیرد، به شما بر نمی‌خورد؟ شاید آن خیلی کمک کرد. قبل از بازی داشتند برای ما مشخص می‌کردند که از ترکیه بیاییم یا امارات. اصلا برای آنها مشخص بود که حذف می‌شویم و آن برزیل هم افسانه‌ای بود، ۲۹ گل زده بود بدون یک گل خورده. بازیکنان رشادت کردند و قسمت ما این بود که بازیکنان از سخت‌ترین مسیر بروند. سپس با پاراگوئه بازی کنند و شرایطی رقم بخورد که دیگر در تاریخ ماندگار شوند. شاید اگر بازی با روسیه مصدوم‌های ما زیاد نبودند و یک بازیکن عقب‌گیر از آن بازیکنان مانند محمد کشاورز و فرهاد توکلی می‌ماند، به فینال می‌رفتیم. وقتی به روسیه به دلیل برخی مسائل باختیم، این تیم را یک ماه قبل از بازی‌ها برده بودیم‌. در رده‌بندی با پرتغال بازیکنان مطرحی داشتند، با خودم گفتم باید چه صحبتی با بازیکنان بکنم. در جلسه قبل بازی گفتم من یک نکته می‌گویم و دیگر حرفی نمی‌زنم، گفتم شما به یک جایی رسیدید که با سکویی تقریباً ۲۰ سانتی فاصله دارید. فرق این ۲۰ سانت میلیاردها تومان و میلیاردها زمان است. یعنی تمام مربیان و بازیکنانی که برای فوتسال این مملکت زخمت کشیده‌اند، منتظر این لحظه هستند. اگر رفتید روی سکو جاودانه می‌شوید ولی اگر نرفتید انگار همه زحمت‌ها بر باد رفته و اسمی از من و شما نمی‌ماند.