به گزارش حاشیه ورزش : گروه ورزش در ادامه مصاحبههای تفصیلی خود با پیشکسوتان و مدیران موثر در ورزش، این بار سراغ فائزه هاشمی رفته است. زنی که نامش طی چهار دهه گذشته با ورزش زنان و حاشیههای آن گره خورده است. قطعا تکمیل پازل تاریخ شفاهی ورزش زنان ایران بیاعتنا به فائزه هاشمی ناقص خواهد بود.
دو ساعت تمام پای صحبتهای او نشستیم. زنی که بیشتر با اظهارات سیاسی جنجالیاش در یادها مانده اما این بار فارغ از موضوعات و دیدگاههای سیاسی با او درباره ورزش و چهار دهه گذشته ورزش زنان سخن گفتیم. مثل همیشه تند و پرهیجان سخن میگوید و پاسخهای بیمحابا میدهد.
عکس کوچکی از آیتالله هاشمیرفسنجانی را با چسب نواری به پشت درب اتاق خود چسبانده است. دفتر کارش شلوغ و پر از کارتنهای کتاب، نوار و عکسها و پوسترهای ورزشی است. انگار که کسی بخواهد خانهتکانی کند!
با روی خوش به استقبالمان میآید و مثل همیشه با دو دست محکم چادرش را چسبیده و با گرمی برایمان چای میریزد. موبایل ندارد و با خنده در پاسخ به صدای زنگ مکرر تلفن دفترش میگوید “اگر از اینجا بروم پیدا کردنم خیلی سخت میشود”.
داستان تاسیس و تعطیلی فدراسیون اسلامی ورزش زنان و نقش هر یک از روسای جمهوری در این زمینه را مرور کردیم، رنجها و تلاشهایش برای رفع نابرابری را بازگو و آنچه در ورزش به ویژه ورزش زنان ایران اتفاق افتاده بود را تحلیل کرد. او به شدت از همه سیاستمداران و وزرای ورزش انتقاد داشت و همه را با دیدگاه “له” یا “علیه” ورزش زنان میسنجید.
چگونه پای شما به ورزش باز شد و این مسیر را ادامه دادید؟
اوایل انقلاب همه چیز به سمت انقلابیگری و اسلامی شدن پیش میرفت و داشتن حجاب هم مطرح شده بود. به همین دلیل نگران بودند و به دنبال آن بودند که ورزش زنان را با تصور اختلاط و لباسهای غیر اسلامی قبل از انقلاب خارج کنند. من آن زمان اصلا هیچ کس را در ورزش نمیشناختم و نمیدانم من را از کجا پیدا کردند و به ورزش آوردند. چون ۱۶ سال داشتم و چهره شناخته شدهای نبودم. آن موقع باشگاه اسدی نزدیک خانه ما در دزاشیب بود. سراغم آمدند و گفتند از آنجایی که محجبه و دختر آقای هاشمی هستی، اگر در باشگاه اسدی ورزش کنی نگاههای خطرناک برای ورزش زنان تعدیل میشود و میفهمند که با حجاب اسلامی هم میتوان ورزش کرد. از طرفی آقای هاشمی هم حامی این جریان میشود. به بابا گفتم و ایشان موافقت کرد و از همانجا ورود من به ورزش شروع شد.
آقای ادیبی در آموزش و پرورش منطقه یک کار میکرد و مربی بسکتبال بود. ما هم با مانتو و روسری ورزش میکردیم. این موضوع ادامه پیدا کرد تا اینکه بحث معلم ورزشی پیش آمد. آن موقع دنبال تربیت معلمان زن برای آموزش و پرورش بودند و به من هم پیشنهاد دادند در اردوی وحدت دوره ببینم. یک سال دوره علمی و عملی را پشت سر گذاشتم و سال ۱۳۶۰ در مدرسه سهیل در خیابان شریعتی که الان اسمش به شهید بهشتی تغییر پیدا کرده، معلم شدم. یک سال معلم بودم تا اینکه دانشگاهها باز شد و استعفا دادم تا برای ورود به دانشگاه درس بخوانم. البته تا سال ۱۳۶۸ پشت کنکور ماندم. در این فاصله آقای ادیبی پیشنهاد کرد که مسئول ورزش زنان وزارت نفت شوم. فکر میکنم سال ۶۳ یا ۶۴ بود که این مسئولیت را قبول کردم و دو، سه سالی مشغول شدم. متولد ۱۳۴۱ هستم و آن موقع ۲۱ یا ۲۲ سالم بود. از آنجایی که آقای ادیبی هم مسئولیت ورزش نفت را برعهده داشت، خوب کار کردیم. استخدام نشده بودم و اصلا جایگاهی نداشتم، فقط صبح تا شب مجانی کار میکردم (میخندد). البته کارهای اوایل انقلاب همه حمالی بود و کسی دنبال سود و درآمد نبود. تمام آن سالها تا آخر هم یک ریال حقوق نداشتم. در این فاصله ارتباطم با خانم طاهره طاهریان و سایر مسئولان و مدیران ورزش برقرار شد.
فائزه هاشمی: فعالیتهای ورزشیام ماندگارتر شد تا سیاسی/جرمم “دختر رفسنجانی بودن” است
از ورودتان به کمیته ملی المپیک و ایده تشکیل فدراسیون اسلامی ورزش زنان بگویید
جنگ به پایان رسیده و بابا رئیس جمهور شده بود. من هم فعال شده بودم و خیلیها برای اینکه کارهایشان از طریق بابا حل شود، ارتباط برقرار میکردند. سال ۱۳۶۸ پیشنهاد شد که نایب رئیس کمیته ملی المپیک شوم. انتخابات کمیته برگزار شد و رای خوبی آوردم. البته در همه این موارد با بابا مشورت میکردم. آقای افشارزاده پیشنهاد داد تشکیلاتی برای زنان مسلمان در دنیا باز کنیم، چون ورزش همگانی زنان تقریبا خوب شده بود و حتی در رشتههای مختلف تیم ملی داشتیم اما تنها مسابقات داخلی برگزار میشد و دختران اجازه حضور در مسابقات خارجی را نداشتند. این باعث بیانگیزگی دختران شده بود چون تلاش میکردند و به تیم ملی میرسیدند، اما بعد از آن متوقف میشد و پیشرفت دیگری وجود نداشت. ضمن اینکه برخی از کشورهای اسلامی حتی ورزش ما را هم نداشتند، یعنی بلد نبودند که ورزش زنان میتواند اسلامی هم باشد.