به گزارش حاشیه ورزش هنوز بخشی از جامعه هواداری پرسپولیس با رفتن احمد نوراللهی کنار نیامده و هر چند بیشتر سعی شده دلخوری از او به نوع رفتنش ربط داده شود اما واقعیت آن است که نوراللهی فراتر از هر بازیکن دیگری در فصل گذشته برای پرسپولیس موثر بود و هوادار پرسپولیس خوب میداند که رفتن او به مثابه رفتن کنعانیزادگان یا شهریار مغانلو نیست و این تیم یک ستون تاکتیکی خود را از دست داده. برای همین هم برای این هوادار قابل قبول نیست که بازیکنی با این درجه از اهمیت، نخواهد همچون هوادار بر سر رویای قهرمانی آسیا بماند و سر بزنگاه خودش را بر تیمش ترجیح دهد.
هوادار در فوتبال دنیا جایگاه ویژهای دارد و حتی با نوع بروکراسی که برخی باشگاههای بزرگ با آن اداره میشوند، جایگاه آنها در تدوین سیاستهای باشگاهها و استراتژیهای نقل و انتقالاتی مهم و تاثیرگذار است. در ایران نیز اگرچه باشگاهها خارج از اراده مستقیم هواداران خود اداره میشوند اما آنها با ابراز نظر از طریق فضای مجازی ، زور خود را برای تنفیذ نظرات خود در ارکان تصمیمگیری باشگاهها میزنند. اما در نهایت هوادار اگرچه همیشه منت خود را برای هواداری بی جیره و مواجب بر سر مدیر و بازیکن و باشگاه گذاشته اما هیچگاه در موقعیت چالش برانگیز «انتخاب» قرار نمیگیرد. هوادار مگر چارهای جز هواداری دارد و اینکه اصلا هوادار با پیشنهاد مالی باشگاهی دیگر برای هواداری از تیمی روبرو میشود؟!
بازیکن یک تیم شدن به تو انتخابها و موقعیتها و چالشهایی میدهد که هوادار اصلا با آنها مواجه نمیشود. هوادار با رویا جلو میرود و بازیکن با واقعیت. برای هوادار شب را با مرور کردن چند گل خیالی در دربی فردا کاری ندارد اما بازیکن و مربی خوب میدانند برای رساندن توپ به تور حریف چه زجری باید کشید و چقدر شانس باید با تو یار باشد. هوادار معدن احساس است و بازیکن قاعدتا از آنجا که در متن حادثه قرار دارد نمیتواند رویابافی کند. زمانی که تیم عقب است و هوادار فقط دعا میکند و یا ناامید شده و یا برعکس امیدوارانه منتظر گل تساوی است بازیکن در متن واقعیت باید برای گرفتن هر توپ از این سو به آن سو بدود و آن قدر غرق در وظیفه است که فرصتی برای رویا و تفکر ندارد.
فصل نقل و انتقالات هم همین است. زمانی که هوادار یک تیم کامل با همه داشتههایش را میخواهد و چند تایی ستاره لیگ هم به آن اضافه میکند و بر سر اینکه فلانی برای دفاع بهتر است خریده شود یا بهمانی، بازیکن با پیشنهادهای بزرگ مواجه میشود. در آن حالی که هوادار ترکیب ایدهآل تیم را برای فصل بعد مرور میکند و شمارههای بازیکنان را تعیین، بازیکن با پیشنهادی مواجه میشود که میتواند سطح رفاه اقتصادی او را چند پله بالاتر ببرد. همیشه هم بحث پول نیست گاهی پیشنهادی از تیمی و کشوری میرسد که نمیتوان نه گفت. جایی که هوادار نهایت دردسرش برای انتخاب روی کاغذ و در خیال است، بازیکن با یک انتخاب واقعی روبروست. هوادار میتواند هر جایی پروسه انتخاب خیالیاش دست از رویا بکشد اما بازیکن محکوم به انتخاب است و گریزی از انتخاب ندارد.
حال که مورد احمد نوراللهی تازه و دم دست است بیایید واقع بینانه او و تصمیمش را بررسی کنیم. گروهی از او انتظار وفاداری داشتند و گروهی انتظار روراستی. در مورد اول وفاداری که یک پدیده اخلاقی است را چگونه میتوان تعریف کرد؟ اگر او وسط فصل قبل پرسپولیس را ترک میکرد و در این میان پولی هم به پرسپولیس میرسید وفادارتر بود یا حالا که انتهای فصل رفته و پولی هم به تیمش نرسیده؟! حالا که رفته بر چه پایه و منطقی از او انتظار وفاداری میرود؟ شاید هم گفته شود وفاداری که منطق نمیخواهد.
وفاداری چیزی فراتر از منطق ریاضی است. اما وفاداری در یک پدیده دستساز بشر مانند فوتبال چه معنایی دارد؟ وفاداری آن از جنس وفاداری مرد به زن، مادر به فرزند و … است؟ اصلا وفاداری در فوتبالی که تا امضایی روی کاغذ نیاید و پولی ردوبدل نشود چقدر مفهومی انتزاعی و خارج از موضوعی تلقی میشود؟ حتی ازدواج هم که با امضا و قرارداد و بعضا ردوبدل شدن پول و هدیه همراه است ممکن است تاریخ انقضایی داشته باشد اینکه دیگر فوتبال است و قراردادهای محدود و نهایتا چند ساله نه قراردادی مادام العمر!هوادار اصرار دارد همچون خود که تقریبا با هزینهای اندک هوادار تیمی شده و قراردادی نانوشته قلبی مادامالعمر دارد بازیکن نیز به پای تیمش همچون او بماند بیآنکه چالشها، زحمات و قرار گرفتن در چالش انتخاب او را داشته باشد. بیآنکه وسوسه شود. بیآنکه گزینهای جذابتر جلویش گذاشته شود. اما همین هوادار به وقت بد بودن همین بازیکن به خود حق میدهد حکم خروج به بازیکن دهد، او را هو کند، به او ناسزا بگوید. اما کسی به هوادار حکم خروج میدهد؟ پس در این رابطه نابرابر و با امکانات نامساوی، انتظار وفاداری داشتن به یک اندازه از سوی هوادار و بازیکن چندان معنایی ندارد و بیشتر یک آرمان در یک اتوپیای نامعلوم است. اما باید پذیرفت اینجا «رُم» نیست و نوراللهی و بقیه هم «توتی» نیستند که پیوند و علقه با باشگاه برایشان در حد پیوند با خانواده باشد.
آنهایی که هم از رو راست نبودن نوراللهی رنجور شدهاند، احتمالا نمیتوانند تصور کنند که او برای گرفتن این تصمیم چه روزهای سختی را پشت سر گذاشته. وقتی میتوان اتهام رو راست نبودن به نوراللهی زد که قبول کنیم او تصمیمش را خیلی وقت پیش گرفته بوده در حالی که میدانیم او تجربه برخی از بازیکنان قبلی را با خود داشت و اگر چنین تصمیمی داشت روز اول اعلام میکرد و هیچگاه خود را وارد چالش با هواداران نمیکرد. باید پذیرفت که او نیز تصمیمی دقیقه نودی گرفته و حالا برخی که برای انتخاب نوشابه زرد یا سیاه همراه با ناهار خود هم چند دقیقهای مردد میمانند از او انتظار اعلام تصمیمش را در همان لحظه اول داشتهاند. هواداری که تجربه چالش «انتخاب» را ندارد و گمان میبرد تصمیمی در چنین ابعادی باید سریع و قاطع گرفته شده باشد.