به گزارش حاشیه ورزش، استقلال در حالی به قهرمانی لیگ بیست و یکم دست یافت که فرهاد مجیدی از یک مربی ایتالیایی سرشناس به عنوان دستیار خوب بهره می برد و افراد بسیاری نقش گابریله پین را در این موفقیت، انکار ناپذیر میدانند و حتی برخی پا را فراتر گذاشته و معتقدند استقلال بدون پین، به این موفقیت نمیرسید. با این حال، تاریخ فوتبال ایران نشانگر حضور مربیان خارجی به عنوان نفر دوم تیمهای لیگ برتری است که برخی موفق و برخی ناموفق بودهاند.
جلال چراغپور سرمربی سابق تیم ملی و مدرس فوتبال در گفتوگو با ایسنا، به بررسی عملکرد مربیان خارجی به عنوان دستیار نخست مربیان ایرانی پرداخته است و به این مسئله پاسخ داده که آیا خارجیها در ایران موثرتر از ایرانیها هستند؟ چرا بخش اعظمی از موفقیت و شکستها به این خارجیها اختصاص مییابد؟ این مسئله که چرا مربیان خارجی در مواقع مختلف، دایره اختیارات دستیار خارجی را کوتاه میکنند تا آنها به عنوان نقش اول تیم مطرح نشوند و مبادا در ادامه به عنوان سرمربیگری تیم هم دست یابند.
مربیان خارجی بهتر از کمک مربیان ایرانی هستند
این مدرس فوتبال درباره اهمیت حضور یک مربی خارجی در تیمهای فوتبال ایران به عنوان دستیار تاکید کرد: باید واقعیت را بگوییم. کسی که در فوتبال اروپا کلاس مربیگری رفته است و مربی شده، با کسی که مدرک مربیگری “آ و ب” ایران را گذارنده و در کلاس قصه شنیده، در یک سطح است و همان کارایی را دارد؟ نه اینطور نیست. قطعا آن کسی که در اروپا دوره دیده و سابقه مشخصی دارد، از دانش و اطلاعات بیشتری هم برخوردار است.
کمک خارجی بخشی از موفقیت و شکست را سهم میبرد
او به واکنش مطبوعات در هنگام مواجهه با یک مربی خارجی به عنوان دستیار یک سرمربی ایرانی پرداخت و افزود: وقتی مطبوعات در اثر بازی ضعیف به سرمربی یک تیم حمله میکنند، اگر صد کمک مربی ایرانی هم وجود داشته باشد، یک هزارم هم نقد نمیشوند اما وقتی فردی یک دستیار و مشاور خارجی داشته باشد، او را هم گزنک میزنند. سرمربی میتواند مقداری از زیر بار فشارها خارج شود چرا که میگویند این سرمربی از یک مربی خارجی مشورت گرفته و ناکام بوده و شاید مشکل در جای دیگری است. در نتیجه مربیان قسمتی از فشار اجتماعی را با وجود یک مربی خارجی هم وزن خود، جبران میکنند. همینطور که الان استقلال نتیجه گرفته، از نقش پین میگویند، در صورت ناکامی هم از نقش پین سخن به میان میآمد. همانطور که در شکستها مربی خارجی سهم بر میدارد، نباید در موفقیتها هم سهم مربی خارجی نادیده گرفته شود. این یک مسئله منطقی، انسانی و فرهنگی است.
همیشه ترس از جایگزینی توسط سرمربی حس میشود
جلال چراغپور درباره ترس برخی از مربیان از افزایش اعتبار دستیار خارجی به عنوان نقش اول تیم گفت: کسی که سرمربی است، از برکناری خود به مجردی که پایش بلغزد، ترس دارد. در این اتفاق، کسی که نخستین گزینه جانشینی است، دستیار اول تیم است. دستیار اول هم معمولا جو تیم را عوض میکند و با میدان دادن به چند بازیکن آلترناتیو، به موفقیت میرسد و قراردادش هم برای فصول بعد تمدید میشود. از این دست نمونهها بسیار است. پس نخستین عامل در چنین تفکری، ترس از جایگزینی است که موجب میشود مربیان دایره اختیارهای دستیار خارجی خود را کمتر کنند. البته این ترس از مواردی است که در فوتبال اروپا هم دیده میشود.
پرکتیشنرها چه کسانی هستند؟
این مدرس فوتبال به نقش «پرکتشینرها» یا دانشمندان فوتبال اشاره کرد و گفت: «پرکتیشنر» کسی است که از دادههای آنالیز حریف، دادههای آنالیز تیم خودی، دادههای علمی و دستگاههایی که به بدن وصل میشود، VO۲ max (حداکثر توان هوازی)، شدت ضربان قلب و دادههای دیگر را میتواند از تمرینات استخراج کند و به گونهای تنظیم نمایدکه تیم در خلال فصل دچار EXTRA LOAD (کارکرد مضاعف) یا EXTRA TRANING (تمرین مضاعف) نشوند. پرکتیشنرها دانشمندان فوتبال هستند و به آنها SCIENTIST SOCCER میگویند.
شکست ناپذیری استقلال معجزه نبود بلکه …
وی با اشاره به وضعیت استقلال در فصل جاری و استفاده از «پرکتیشنر» گفت: در تمام فصل به جز یک مورد استقلال مدیریت خوبی روی توان بازیکنان داشت. به جز یک بازی که از بازیکنان انرژی زیادی کشیدند و آنها با سلام و صلوات در همان بازی مساوی کردند. وقتی یک فصل کامل شکست نمیخورید و در هر آب و هوایی بازی میکنید و نمیبازید، این معجزه نیست بلکه یک پرکتیشنر به تیم شما آمده است.
تیمی را میشناسم که ۷۰ درصد فصل را خسته بود
چراغپور خاطرنشان کرد: من تیمی را سراغ دارم که میزان آمادگی تیمش را نمیدانست و در هفتاد درصد بازیها بازیکنان این تیم خسته بودند و بدون استارت و شتاب بازی میکردند. گویا بازیکنان این تیم از نیمه سوم وارد زمین میشدند و نمیدویدند. این مسئله را از روی برداشت خودم از فیلم بازیها بیان میکنم.
موفقیت استقلال حاصل حضور یک پرکتیشنر است
این مدرس فوتبال درباره اظهار نظر فرهاد مجیدی درباره بازی ندادن به عزیزبک آمانوف، بازیکن ازبک این تیم در چند مسابقه به علت افت بدنی این بازیکن براساس اطلاعات به دست آمده از دستگاههای GPS گفت: من این مسئله را نمیدانستم و مصاحبه فرهاد را نخواندم اما از اطلاعاتی که به دست آورده بودم، فهمیدم که یک پرکتیشنر در این تیم حضور دارد که شرایط بدنی بازیکنان را در تمرینات و مسابقه میسنجد و اجازه خستگی و کارکرد مضاعف را به این بازیکنان نمیدهد.
مربی خارجی با سرمربی ایرانی جواب میدهد
چراغپور درباره اینکه آیا میتوان از اظهارات او گفت که سرمربی ایرانی با حضور یک مربی خارجی، موفقیت بیشتری کسب میکند گفت: تجربه نشان داده داده مربی خارجی و سرمربی ایرانی موفق میشوند اما مشکلاتی وجود دارد. من به گوش خودم شنیدم که بازیکن بزرگ یک تیم به مربی خارجی ناسزاهای فارسی میدهد و این مربی خارجی هم که اصطلاحات را میدانست، به روی خود نمیآورد. علتش این بود که مربی خارجی از کاپیتان تیم خواسته بود با کیفیت بیشتری تمرین کند، بیشتر بدود و شوت بزند و چون این مسئله عمر فوتبال و در نتیجه قراردادشان را کاهش میدهد، به او ناسزا میگفتند.
وی تصریح کرد: من آماری دارم که بازیکنی به مدت دو سال است که شوت نزده است. وقتی از یک بازیکن پرسیدم چرا شوت نمیزنی، گفت میدانی قیمت «همسترینگ» چند است؟ چون شوت زدن باعث کشیدگی همسترینگ میشود، شوت نمیزنند!
علت ناکامی مربیان خارجی بزرگ و نامدار در ایران چیست؟
چراغپور در پاسخ به این سوال که چرا مربیان خارجی بزرگ و نامدار که سابقه حضور در تیمهای بزرگ اروپا را هم دارند، در ایران موفق نمیشوند؟ مانند لکیچ که با سابقه دستیاری رئال مادرید در استقلال و با مجیدی موفق نشد، گفت: یکی چیزی در کلاسهای مربیگری کلاسیک درس میدهند این است که وقتی یک مربی به تیم و کشوری میرود، باید با یک خط کش PLAYER AVAILBLE یا بازیکن در دسترس را بسنجد. یعنی یک مربی بالاترین سطح مربیگری را هم طی میکند اما اگر در کشوری مانند افغانستان یا آفریقا بودی، آنجا «بازیکن در دسترس» نداری. دانش باید متناسب با داشتهها باشد. اگر یک پروفسور را به کلاس دوم دبستان بفرستند، از دید بچهها او پروفسور نیست چرا که بچه ذهنیت لازم برای برداشت مطالب او را ندارد. آن بچه به اندازه ذهنیت خود نیازمند معلم است. در این شرایط دانش آموز در دسترس مطرح میشود.
کیروش از هشت خصوصیت خود، سه جنبه را در ایران اجرا کرد
او با استناد به گزارشی که از توانمندیهای کیروش در جام جهانی ۲۰۱۰ منتشر شده بود گفت: فیفا در سال ۲۰۱۰ گزارشی را منتظر کرد و نوشت که کیروش هشت خصوصیت دارد. دلبوسکه هفت خصوصیت داشت. بعضی سرمربیان، سه خاصیت داشتند. وقتی کیروش به ایران آمد، من هشت سال او را زیر نظر داشت و عملکردش را یادداشت کردم. من از او چهار خصوصیت را دیدم. او در حالی که از هشت جنبه مختلف فکر میکرد، فقط سه خصوصیت و در این اواخر حضورش هم چهارمین خصوصیت را اجرا کرد که با اتفاقات بازی با ژاپن فهمید که خصوصیت آخر را نباید اجرا میکرد.
مربی باید بازیکن ایرانی را بشناسد
این مدرس فوتبال خاطرنشان کرد: مربی باید باید باهوش باشد و جامعه فوتبال را بشناسد و بداند چه چیزی در دسترس دارد. مربیای که در ایران کار میکند باید بداند که انعطاف پذیری بازیکن ما صفر است، میزان آسیب دیدگی او بالا است و در کودکی کلاسهای ژیمناستیک، شنا و دوومیدانی را نرفته و اگر صبح بازی یک مقدار به او حرکت کششی دهید، عضلاتیش جا به جا میشود و بعد از ظهر به مشکل میخورد.
برانکو به شناخت ایرانیها نزدیک شده بود.
چراغپور در واکنش به این مسئله که آیا این مربی با دانش نمیتوانند این اطلاعات را از ایرانیها به دست بیاورند، گفت: باید این اتفاقات به سرشان بیاید تا بفهمند. در کلاس مربیگری که نمیگویند شما میخواهید به ایران یا آفریقا بروید. در این کلاس برای کار با بازیکن در دسترس آموزش میدهند. باید به این مربیان زمان بدهیم که ابتدا جامعه فوتبال ما را بشناسند. ما این فرصت را نمیدهیم. عربستانیها همیشه با یک مربی بزرگ به جام میروند و با یک مربی وطنی بر میگردند. قطریها هم اینطور هستند. برانکو وقتی پرسپولیس را گرفت، چهار سال دستیار بلاژویچ بود و چهار سال هم خودش در تیم مل کار کرده بود. به همین دلیل به محض حضور در پرسپولیس محمد نوری را رد کرد چون عصلاتش تمام شده بود. تازه محمد نوری با همین شرایط چهار سال دیگر هم قرارداد بست. به عالیشاه گفت برو. به فرشاد احمدزاده گفت تو را مهاجم نمیگذارم. او فهمیده بود کدام بازیکن در حال تمام شدن هستند. البته در همین شرایط هم اشتباه کرده بود. به همین خاطر ارزش حضور مهدی طارمی را در تیمش ندانست. او هم کامل نبود. برانکو به شناخت ایرانیها نزدیک شده بود. برانکو نزدیک شده بود که ایران چیست؟
گلمحمدی هم در شناخت بازیکن ایرانی اشتباه کرد
سرمربی سابق تیم ملی فوتبال ایران به شناخت مربیان ایرانی اشاره کرد و گفت: یحیی گل محمدی با ته مانده تیم قبلی پرسپولیس بسیار روان بازی میکرد. وقتی تیمش را تغییر داد و هافبک و مدافع را خودش انتخاب کرد، قیافه تیم یک چیز دیگر شد، فهمیدیم که داخلیها هم در شناخت بازیکن اشتباه میکنند. او مهاجم تیمش را نخواست و استقلال با همین مهاجم در این فصل چند بازی سرنوشت ساز را برد. آن آرمان رمضانی از پرسپولیس به استقلال فرقی نکرد.