به گزارش حاشیه ورزش
میرسلاو بلاژویچ درگذشت. کمی در خصوص او بگویید.
خدا او را بیامرزد. یکی از مربیان صاحبنام دنیا بود و پس از سوم شدن با کرواسی در جام جهانی ۹۸ وارد ایران شد. به نظرم با تیم ملی ایران در مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲ هم بد کار نکرد. آن زمان شرایط صعود سخت بود چون فقط یک تیم صعود میکرد و ایران موفق به صعود نشد.
کمی در خصوص اخلاقهای خاص او و شور هیجانی که داشت و کاریزمای او بگویید.
مربیانی که از کرواسی و یوگسلاوی میآیند این کاریزما رادارند که مشابه آن الآن در پرتغالیها وجود دارد. در فوتبال ایران هم این چیزها را دوست دارند. بسیار هم آدم باهوشی بود و بلد بود صحبت کند و روانشناس قوی بود. من خودم آن جلسهای که از تیم ملی جدا شدم بازی دوستانه با صنعت بود. من نیمه دوم بازی کردم و خیلی هم خوب بودم. در بازی به من پیراهن نرسید و برای اینکه مدیریت کند گفت چه کسی به خداداد پیراهن نداده؟ آقای ابراهیمی گفت پیراهن کم بوده که بلاژ گفت من میدهم برای او پیراهن بدوزند. خیلی این چیزها را بلد بود. من گفتم نه پیراهن شماره ۱۱ خودم را میخواهم که از رحمان رضایی گرفت و من بازی کردم ولی بعد از شام در هتل تصمیم گرفتم از تیم ملی بروم و جدا شوم. در آن جلسه بعد از شام هم با او صحبت کردم و او سعی کرد من را متقاعد کند که گفتم نمیتوانم با شما کارکنم. حتی گفت من هافبک نفوذی خودم را امروز پیدا کردم ولی گفتم نمیتوانم با شما کارکنم که خیلی هم دوستانه باهم دست دادیم و جدا شدیم. بعد دیگر رسانهها شلوغش کردند که دعوا شده و خداداد را بیرون کردند و …
چرا نتوانستید با او کارکنید؟
من همانجا هم گفتم و بعدها هم به دوستان گفتم. یکچیزی برای من جای سوال بود که بلاژویچ در اولین بازی دوستانه تیم ملی شماره همه بازیکنان را میدانی ولی خداداد را نمیدانی؟ به او هم گفتم پیراهن همه را میدانی ولی من را نه؟ شماره بقیه را از کجا فهمیدی که همه را درست دادی. این خیلی حالا جای مشکل نیست ولی مگر میشود به من بهعنوان بازیکن پیشکسوت تیم ملی لباس نرسد؟ چطوری به همه لباس دادی و به من نرسید. یک تعدادی را خواند که شماره آنها را داد و من رفتم لباس نبود که خیلی تعجب میکنم. بعد گفت میدهم لباس بدوزند که من گفتم نه لباس خودم را میخواهم و او پرسید شمارهات چند است؟ همانجا به او گفتم یعنی نمیدانی شمارهات چند است؟ شما همه را میدانی و با همان شماره قبلی لباس دادی و من را نمیدانی؟ لباس من را به رحمان رضایی داده بود که من بازی کردم ولی بعد بازی گفتم نمیتوانم باکسی که روراست نیست کارکنم.
آن لقب سیاهباز از همانجا درآمد؟
من که درروی صورت او چنین حرفی نمیزنم. بعد که کار به مصاحبه و جاروجنجال کشید از قول من عنوان شد کسی که برای من سیاهبازی کند را نمیتوانم بپذیرم. خب مگر میشود شما پیراهن یکی را ندانی بعد به او بگویی برایت لباس میدوزم و پلیمیکر من هستی. این هم راهکار او بود که این قضیه را حل کند. بعدا تلاش شد که برگردم ولی خود بلاژویچ خیلی مایل نبود و دوستان فدراسیون همفکر کنم خیلی دوست نداشتند. یک عدهای این بازی را راه انداختند چون بلاژویچ هیچکدام از ما را نمیشناخت. شاید از جام جهانی ۱۹۹۸ و بوندسلیگا علی دایی و کریم باقری و شاید من را میشناخت.
یعنی یک عده این وسط نقش داشتند؟
اصلا شک نکنید. یک عدهای به او گفته بودند. بعدازآن ما یک جلسه با آقای کتیرایی و فکر کنم آقای فائقی رفتیم گفتند روز اول بلاژویچ گفته من شنیدم شماره ۱۱ شما خیلی یاغی است و تیم به هم ریز است. حالا او هم یا تحت تاثیر قرار گرفت یا نه من نمیدانم. یک اتفاق دیگری بود که از جای دیگر شروع شد. خب من در بهترین دورانم بودم و نمیتوانستند من را دعوت نکنند. دعوت کردند ولی این اتفاق افتاد که من گفتم با این روش نمیتوانم کارکنم. شما همه اطلاعات تیم را داده باشید ولی اطلاعات بازیکن قدیمی و پیشکسوت را نه. من با او مشکلی نداشتم و در مدتی که در تمرینات بودم هم هیچوقت رودررو به او حرفی نزدم و روز آخر خیلی شیک و عالی خداحافظی کردیم. بنده خدا بلند شد و دست داد و برای همآرزوی موفقیت کردیم.
ازنظر فنی توانست به فوتبال ما کمک کند؟
اگر قرار بود کمک کند تیم باید به جام جهانی میرفت که نرفت.
یعنی این پروژه شکست خورد؟
خب وقتی ما بلاژویچ را میآوریم برای صعود به جام جهانی است. این دوره کیروش را برای چه آوردیم؟ کسی که هیچ کجای دنیا او را نمیخواست. ما کیروش را آوردیم که نتیجه بگیریم که بازهم پروژه شکست خورد. وقتی صداقتی نباشد پروژه درست درنمیآید. طبیعتا بلاژویچ موفق نبود که تیم ملی به جام جهانی نرفت.