به گزارش حاشیه ورزش ، این مطلب در توصیف گل جادویی رونالدینیو، ستاره دوست داشتنی برزیل است. از قلمی که توانسته حق مطلب را درباره این گل ادا کند.
این مطلب را بخوانید:
او طی آن سال ها گل های پرشماری زد. گل هایی که خیلی های شان را جزء به جزء و مو به مو به یاد سپردیم. مثل گشودن دروازه دیوید سیمن در جام جهانی 2002 با آن ضربه آزاد غیرمنتظره که انگلیس را حذف کرد، یا فتح سرخوشانه دروازه کاسیاس در برنابئو که مادریدی ها را وادار ساخت بلند شوند و برای دست بزنند… ولی گلی که به چلسی طی دیدار برگشت لیگ قهرمانان 05-2004 در مرحله یک هشتم نهایی زد طعم دیگری داشت، گلی بود که همتایش را ندیده بودیم و بعدها هم نمی دیدیم.
چلسی و بارسا در آن دوران در اوج قرار داشتند. چلسی پیش از دیدار رفت با نه امتیاز بیشتر از تیم دوم لیگ در صدر جدول ایستاده بود و طی نه بازی از ده دیدار برنده شده بود. بارسا در لالیگا هفت امتیاز جلوتر از رئال مادرید قرار داشت و هیجان انگیزترین تیم دوران خوانده می شد.
دیدار رفت دو تیم با جنجال و هیاهو پایان یافته بود. چلسی در نوکمپ با توپی که بلتی در نیمه اول وارد دروازه خودی کرده بود به سوی پیروزی پیش می رفت که آندرهس فریسک داور سوئدی نیم ساعت به پایان طی قضاوت جدل آوری دیدیه دروگبا را اخراج کرد و مورینیو و دستیارانش استیو کلارک و مایلز به او حمله کردند. ماکسی لوپز پس از آن اخراج، جای ژولی را گرفت و بلافاصله بازی را به تساوی کشید و اتوئو چند دقیقه بعد ضربه پیروزی بخش را نواخت: بارسا 2 – چلسی 1… مورینیو در گفتگوی پس از بازی ادعا کرد فریسک از ریکارد دعوت کرده بین دو نیمه به اتاقش برود. آن چه برایش محرومیت و جریمه به ارمغان آورد، ولی دامنه تهدید فریسک توسط طرفداران چلسی چنان گسترده شد که او را از عرصه فوتبال حذف کرد. همه اینها دیدار برگشت را لبالب از تنش کرد. چلسی در فاصله دو دیدار، قهرمان جام اتحادیه شده و یک بازی لیگ را هم با پیروزی سپری کرده و بارسا هم به دو برد و یک تساوی دست یافته بود.
هشتم مارچ 2005 که رسید تب نبرد چلسی – بارسلونا در استمفورد بریج همه را فراگرفته بود. دروگبا غایب بود، ولی آبی پوش ها در کمتر از بیست دقیقه سه بار دروازه بارسا را فتح کردند تا همه چیز غیرمنتظره آغاز شود. گودیانسن، لمپارد و دمین داف سه گل زدند و پیر لوییجی کولینا سه بار وسط زمین را نشان کاتالان ها داد تا دیدار بزرگ با آتشبازی چلسی آغاز شود… برخورد توپ با دست فریرا در دقیقه 27 که ضربه پنالتی را نصیب بارسا کرد دراماتیک به شمار نمی رفت. فاصله سه گل بیش از حد زیاد بود. رونالدینیو پست توپ ایستاد و دروازه پتر چک را گشود و فاصله به دو گل کاهش پیدا کرد.
پرده اصلی در دقیقه 38 اجرا شد. پرده ای ورای نتیجه دیدار، پرده ای متعلق به او، به رونالدینیو… توپ بلند ارسال شده توسط بلتی به صورت قوسی راهی پشت محوطه جریمه چلسی شد و جان تری تلاش کرد آن را با سر دفع کند، ولی ضربه اش ناقص بود. رونالدینیو تلاش کرد توپ را مهار کند و ناموفق ماند، ولی اینیستا آن جا بود و بلافاصله توپ را آرام کرد، کمی جلو رفت و بلافاصله با بغل پای راست آن را زمینی برای رونالدینیو فرستاد… آن لحظه فرا رسید. رونالدینیو قوزک و زانوی پای راستش را در حالی که نوک پایش به زمین چسبیده بود آرام به چپ و راست تکان داد. لمپارد از پشت سر نزدیک شد و کاروالیو برابرش قرار گرفت، تری و گودیانسن اطرافش بودند، او در محاصره شش بازیکن آبی پوش قرار داشت… ولی همان حرکت ظاهرا ساده همه را گیج کرده بود. به نظر رسید همه برای یک لحظه بی حرکت مانده اند تا دریابند او که برای نواختن توپ دورخیزی نداشته چه خواهد کرد… او نیازی به دورخیز نداشت. او از همان جایی که ایستاده بود با نوک پای راستش بر توپ نواخت. نواخت و توپ از میان کاروالیو، لمپارد و گودیانسن به سوی چپ دروازه رفت. پتر چک – که در آن فصل طی همه دیدارهای لیگ فقط پانزده گل دریافت کرد – مات شد، بی حرکت ماند، میخکوب، چسبیده به زمین. توپ مسیر قوسی را پیمود و جوری حرکت کرد که گویی با حرکت آهسته جلو می رود. توپ از خط دروازه عبور کرد و پتر چک سرش را برگرداند. توپ بر تور نشسته بود.
برای لحظه ای سکوت محضی حاکم شد. همه مات شده بودند: بازیکنان دو جبهه، تماشاگران نشسته روی سکوها، کولینیا که بعدها می گفت آن حیرت آورترین گلی بوده که شاهدش بوده، گزارشگران تلویزیونی… واقعیت و تخیل ترکیب شده بودند و شعبده بازهای قهار را به یاد می آوردیم که قوانین فیزیک را به هیچ گرفته اند. ضربه رونالدینیو گستاخانه بود، باورنکردنی، نفس بر، بیش از حد فانتزی که نه بر قدرت و تصادف بلکه بر قریحه ای بنا شده بود غریزی.
جان تری چهارده دقیقه به پایان ضربه تمام کننده را زد: چلسی 4 – بارسلونا 2. آبی پوش ها طی دو دیدار 4-5 پیروز شدند، ولی آن گل راهی معبد جادوگرهای فوتبال شده بود. رهایمان نمی کرد، هیچ وقت، هرگز. در چنین قابی خیلی ها خوش قریحه ترین بازیکن این عصر را نه رونالدو یا مسی، که او را خواندند: رونالدینیو را. دکو که هم با پیراهن پرتغال بازی کرد و هم برای بارسا به میدان رفت می گفت “… توپ را به رونالدینیو می سپردیم. می سپردیم و او با حرکات و گل هایش ما را به دنیای دیگری می برد”.