بیژن طاهری: قبلا به لژیونرها می‌گفتند وطن‌فروش!
بیژن طاهری: قبلا به لژیونرها می‌گفتند وطن‌فروش!
«رقم اولین قراردادم با استقلال؟ رقمی نبود. اصلا پولی نبود. مجانی بود. فقط یک بار یک هواداری آمد برای ما پنج کیلو قند آورد!» فوتبالی که این روزها درش میلیاردها تومان و میلیون‌ها دلار جابه‌جا می‌شود، روزگاری نه چندان دور آورده‌اش برای فوتبالیست‌ها تنها و تنها پنج کیلو قند بود و بس! پنج کیلو قندی که این روزها دیگر شیرینی ندارد. مانند «یک حبه قند» فیلم رضا میرکریمی.

به گزارش حاشیه ورزش ، بیژن طاهری یکی از چهره‌های مطرح تاریخ استقلال است که با سرمربیان بزرگی در فوتبال ایران همکاری کرده است. او نزد هواداران استقلال از این بابت پیشکسوت محبوبی است که گل معروف محمدان بنگلادش را برابر پرسپولیس به ثمر رساند و مانع از صعود این تیم به مراحل نهایی جام باشگاه‌های آسیا شد. این مربی که مانند بسیاری از چهره‌های سرشناس فوتبال ایران فوتبالش را از راه‌آهن آغاز کرده است، خاطرات جالبی از همکاری با مرحوم ناصرحجازی و سرمربیانی مانند وینفرد شفر و فرهاد مجیدی دارد.

سرپرست پیشین استقلال از تجربه‌ همکاری با وینی شفر و ساپینتو، دو مربی خارجی و فرهاد مجیدی به عنوان مربی قهرمان سخن گفت و معتقد است فوتبال ایران در حال پیرشدن است چون بازیکنان اشباع شده‌اند.

گفت‌وگوی ایسنا با بیژن طاهری را در ادامه می‌خوانید:

من در زیر مجموعه تیم راه آهن به اسم تیم افشین بازی می‌کردم که مربی من استاد اردشیر لارودی بود و از آن‌جا به تیم پاس رفتم. بعد به بزرگسالان راه آهن برگشتم. وقتی به بزرگسالان راه آهن که به گربه سیاه فوتبال ایران معروف بود، برگشتم، دوران اوج و شکوفاییم بود. یک مشت بچه ۱۸-۱۷ ساله مثل مرتضی یکه، فرشاد پیوس و مرتضی یکه بودیم. هم سن و سال هم بودیم. یک تیم بسیار قوی داشتیم که مربی ما آقای ناصر ابراهیمی بود.

در ابتدا آن‌طور که می‌خواهید شروع کنید. نام شما یادآور مرحوم ناصر حجازی و محمدان بنگلادش است؟

من بچه میدان شوش هستم. میدان شوش به دنیا آمدم و در خیابان ری، میدان قیام و مولوی بزرگ شدم. فوتبال را از همان‌جا شروع کردم. یک روز به زمین راه آهن رفتم. دیدم آقایی آنجا سنگ جمع می‌کند، گفتم که قصد دارم تست بدم. ایشان آقای رسول مددنویی بودند که گفتند فردا بیا. همان فردا تست دادم و سرنوشتم این بود که در تیم راه آهن بازی کنم. من در زیر مجموعه تیم راه آهن به اسم تیم افشین بازی می‌کردم که مربی من استاد اردشیر لارودی بود و از آن‌جا به تیم پاس رفتم. بعد به بزرگسالان راه آهن برگشتم. وقتی به بزرگسالان راه آهن که به گربه سیاه فوتبال ایران معروف بود، برگشتم، دوران اوج و شکوفاییم بود. یک مشت بچه ۱۸-۱۷ ساله مثل مرتضی یکه، فرشاد پیوس و مرتضی یکه بودیم. هم سن و سال هم بودیم. یک تیم بسیار قوی داشتیم که مربی ما آقای ناصر ابراهیمی بود. از آنجا فوتبال را شروع کردیم تا سال ۱۳۶۱ که آقای بهتاش فریبا چون از دوستان من بود، گفت به استقلال بیا. در سال ۱۳۶۲ به استقلال رفتم و در اولین بازی با دارایی بازی کردیم که ۷ گل زدیم و آن بازی من ذخیره بودم. در تاریخ بی‌سابقه بود که پس از تعویض تنها ۲۰ ثانیه گذشته بود و با اولین برخورد توپ به پایم گل زدم. هنوز هم همه می‌دانند. ایسما ۵۲ ثانیه پس از تعویضش در ترکیب استقلال با وینفرد شفر گل زد و من پس از ۲۰ ثانیه گل زدم. بعد از ورود به زمین کرنر شده بود، حاجیلو توپ را به احدی داد و همان سانتر احدی را گل زدم. در استقلال کم کم جا افتادم. در یک بازی جعفر مختاری‌فر آسیب دید، من بازی با شاهین فیکس بازی کردم و گل زدم که کم کم در تیم جا افتادم. سال ۱۳۶۶ بود که مرحوم ناصر حجازی قصد. سفر به بنگلادش را داشتند. یک روزی به من گفتند اگر آن‌جا بروم حتما تو را هم می‌برم، پس بدنت را آماده نگه دار. من تمرینم را حفظ کردم و حتی شب‌ها هم در پارک‌ها می‌دویدم. آن زمان که تلفن نداشتیم بخواهیم خبر بگیریم، ناصرخان گفتند شب به شب به خانه ما زنگ بزن و آن‌ها به تو می‌گویند چه خبر است. من هر شب حدود ۵ ماه به خانم حجازی زنگ می‌زدم و ایشان می‌گفتند خبری نیست، گوشی را می‌گذاشتم. خبری نیست، خبری نیست و … تا این که یک روزی من در روستای‌مان، روستای تار در نطنز، بودیم. به من گفتند چند غریبه آمده‌اند و سراغ تو را می‌گیرند. رفتم، دیدم دوست‌های مشترک من و ناصرخان هستند. که می‌گویند ناصرخان زنگ زده و باید بیایی. ما بلافاصله به تهران آمدیم، در سفارت بنگلادش ویزا گرفتیم و رفتیم. به محض ورود به بنگلادش یک تورنمنت ۴ جانبه در کلکته بود. آن‌جا نمی‌دانستیم و بعدها فهمیدیم که می‌خواهند ما را هم ببینند. سال قبل از آن رضا نعلچگر در تیم محمدان بود ولی این بار با هم رفتیم. ما را به کلکته بردند و ببینند که موردپسند هستیم یا نه. ناصرخان تایید کرده بودند ولی آن‌ها هم می‌خواستند مطمئن شوند. بازی اول با یک تیم سریلانکایی یک گل زدم و به فینال رفتیم. در فینال هم به ایزبنگال هند گل زدم و قهرمان شدیم. همان تیم هندی می‌خواستند شبانه با من قرارداد ببندد و به بنگلادش برنگردیم. مدیران محمدان فهمیدند و ما را سریع برگرداندند تا هایجک نشویم. لیگ آن‌ها خیلی سخت بود، هم لیگ بود، هم سوپرلیگ و هم جام حذفی؛ یعنی سه تورنمنت مختلف. ۸ تیم اول به سوپرلیگ می‌رفتند. در آنجا بازی کردیم تا آن‌جا که تیم به جمع ۸ تیم برتر آسیا رسید. آن موقع تیم پیروزی به بنگلادش آمد، آن زمان نام تیم پیروزی بود. برای ما اتفاق جالبی بود و این اتقاق را هم دوست داشتیم ولی محمدان تیمی نبود که تصور کنید برابر پرسپولیس قوی باشد. آن‌ها شاهرخ بیانی، فریاد پیوس، مرتضی کرمانی و محمد مایلی کهن را داشتند. روز بازی باران شدیدی از صبح بارید. هوا دم زیادی داشت و از چمن ورزشگاه حرارت بالا می‌آمد. آن‌ها هم درصدد این بودند ما را شکست بدهند. ما در بازی اول مساوی کردیم و آن‌ها ۵ گل زده بودند که اگر جلوی ما به تساوی می رسیدند به دور بعدی راه می‌یافتند. در نیمه اول صفر صفر شدیم. در اول نیمه دوم یک گل خوردیم و ورزشگاه هم مملو از جمعیت بود. گل را کرمانی زده بود و از جایی که فکر کردند کار تمام است، در نیمه دوم تحلیل رفته بودند و از دقیقه ۷۰ بازی دست ما بودیم. در دقایق ۸۰ و ۸۸ به پرسپولیس گل زدیم و در کمال ناباوری حذف شدند. آن‌ها آنجا بودند و ما برای یک مرخصی کوتاه برگشتیم. من به بمبئی هند رفتم، یک پرواز ایران ایر نشسته بود و یک نفر ما را در هند دید. گفت ایران نرو، پدرت را در می‌آورند! به پرسپولیس گل زدی و رادیوهای بیگانه تبلیغ کرده‌اند، به ایران نرو. گفتم خب کجا بروم؟ من می‌روم، هر چی می‌خواهد بشود، بشود. به ایران آمدم و دیدم در فرودگاه استقلالی‌ها و پرسپولیسی‌ها هستند. خیلی استقبال کردند. بعد از پرسپولیس به مرحله بعد رفتیم که در مالزی بود. آنجا هم نتایج خیلی خوبی گرفتیم که در تاریخ باشگاه بی‌سابقه بود. با السد قطر ۲-۲ کردیم که ابراهیم قاسمپور هم در آن تیم بازی می‌کرد. یک گل من زدم و یک گل هم قاسمپور برای آن‌ها زد. همان بازی باعث شد که سال بعد به قطر بروم.

  • منبع خبر : ایسنا