قلب ونماد تاریخ ورزش خراسان نیاز به جراحی باز دارد
قلب ونماد تاریخ ورزش خراسان نیاز به جراحی باز دارد
 آیا فریاد رسی هست نمادی که قهرمانان و پهلوانان بزرگ کشورمان در کشتی، دو ومیدانی وفوتبال وژیمناستیک، وزنه برداری وکشتی پهلوانی از خاک پاکش نام آوران بزرگ ورزش ایران  برخاسته اند قهرمانان و پهلوانان بزرگی که سکوهای جهانی والمپیک واسیایی را فتح کرده اند

به گزارش حاشیه ورزش

همه روزگاری در سعد آباد پیر با تاریخ بیش از هفتاد سال که محل تربیت وفادارها وخادم ها وتوکل ها و مهاجرانی ها وباغبانباشیها و عزیزی ها وتیمورغیاثی ها و……..بوده اگر قلب این نماد جراحی باز نشود وبه زندگی برنگردد تاریخ ورزش خراسان بزرگ کسانی را که توان باز سازی وجراحی آنرا دارند وکوتاهی میکنند نخواهد بخشید ای کاش کسانی که در هیاهوی تبلیغات ورزش سیر می‌کنند کمی تاریخ ورزش خراسان را مطالعه کنند و به فکر قلب  این تاریخ ونمادش باشند ورگ های حیاتی اش را باز سازی کنند  روزگاری که جوان بودم وعاشق خدمت  وسعد آباد پیر کمی جوان بود وامثال من اجازه ورود داشتیم  چه شور و حالی داشت هنوز نه ورزشگاه بزرگ ثامن وجود خارجی داشت و نه ورزشگاه زیبای امام رضا ( ع) ونه سالن شهید بهشتی استادیوم پیر تختی وسالن مهران مرکز ثقل ورزش خراسان بود والیبال و بسکتبال در مهران وبقیه ورزش‌ها در سعد آباد متمرکز بود می‌خوام چند ساعت از حضورم را در یک بعد از ظهر برای تمرین تیم منتخب خراسان را در فضای آن روز گار را برایتان عرض کنم تا بدانید چه صفایی و حالی بود والان استادیوم پیر تختی در چه وضعیست این خاک مقدس  این ورزشگاه پیر که در سازمان دهی وبسیج دلاوران رزمنده در روز های هجوم بیگانگان به میهنمان هم کوتاهی نکرده وخدمت بزرگی را برای اعزام به جبهه های نبرد داشته وزمین چمن سبز زمین شماره یک و دو دلاوران مدافع کشورمان را آماده  اعزام میکرد وخیلی از قهرمانان وورزشکاران عزیزمان هم در نبرد با دشمن به درجه رفیع شهادت رسیدند که روحشان شاد یادشان جاودان باد این ورزشگاه قلب تپنده ورزش مشهد واستان بود از در دور میدان که واردمیشدیم سمت راست سالن کشتی مرحوم صحرایی در سمت راست غوغایی بود جوانان و نوجوانان در سکوهای سالن لباس کشتی را برتن میکردند وبا شور و اشتیاق  زیر نظر پهلوان نخودچی وچنگبز عامل ودیگران نرمش جانانه میکردند ووباهم سرشاخ میشدند و گاهی هم به دور پیست دو ومیدانی زمین شماره یک می‌آمدند وبرای دویدن در فضای باز وکار مقاومتی و وزن کم کردن تلاش می‌کردند  بعد از آنها بزرگان کشتی آن زمان مانند عفت دارها ونظری ها و مهرافروزیانها و رستمی ها وخاکنشین ها وگلمکانیها وروحانی ها و………… می‌آمدند  بعد از آنها پیشکسوتان کشتی همچون آزمون ها ودیگران تنه به تنه هم می‌زدند به یاد جوانی ها سرشاخ میشدند  همه این پهلوانان وپهلوانک ها از دوسه تا دوش ساده وامکانات کم بهره می‌بردند اما کشتی خراسان زنده بود در کشور وتیم های ملی جایگاه ویژه داشتند از جلوی سالن صحرایی که می‌گذشتیم به هیات دومیدانی میرسیدیم که نمادش استاد صابری با نظم وبا عشق آماده تمرین دو ومیدانی در پیست خاکی اش بود که همیشه بچه های دو میدانی مانند حسن روحی وجمشید مهریار وبیانی،یسف نژادپرستی…… ودیگران پشت دروازه زمین شماره دو که چمن خوبی داشت پابرهنه گل کوچک می‌زدند وبا آمدن استاد صابری که به فوتبال حساسیت داشت خودشان را جمع جور میکردند وبرای برنامه های دو میدانی آماده میشدند آخر تمرینات دو ومیدانی باز هم دور از چشم استاد صابری دومرتبه تفریحی فوتبالی می‌زدند گاهی وقت ها پشت دروازه زمین شماره یک پهلوان وفادار و پهلوان گلمکانی ودیگر پهلوانان پا به سن گذاشته کتشان را میکندند با همان لباس معمولی هوس نرمش میکردند وما هم از دیدنشان لذت می‌بردیم  پیست خاکی شماره یک قبل از تمرین با نظارت استاد صابری به وسیله عباس آقا وکربلایی اصغر اقا آب پاشی میشد  دو ومیدانی به ویژه پرتابها همیشه قبل از تمرین فوتبال تمام میشد بچه‌های تیم منتخب یکی یکی می‌آمدند و آماده تمرین میشدند وکار فوتبالمان شروع میشد خیلی وقت ها  خودم شاهد بودم در کنار تمرینات فوتبال استاد محمد خادم قهرمان کشتی جهان دو اسطوره کشتی جهان یعنی دو فرزندش امیر رضا  ورسول را در پیست دو ومیدانی وپله های کنار جایگاه خودش تمرین میداد آنها که نوجوان بودند تمرینات سخت وفشرده وتخصصی پدر را با جان می‌خریدند تا در نهایت به مدال المپیک وجهان رسیدند وتاریخ ساز شدند البته مربیان فنی وزحمت کش کشتی آن زمان مانند اقایان نخودچی وعامل وموسوی  زحمات زیادی برای همه از جمله خادم ها کشیدند در آن روزگار هردو زمین چمن سعد اباد یعنی اوایل دهه شصت بسیار خوب ومخملی بود کادر خدماتی با مدیریت جمشید ضیایی زحمت زیاد می‌کشیدند به ویژه کربلایی حسن اقا که فقط از جمشید ضیایی دستور می‌گرفت وکلید دار مجموعه بود خدا را شکر آن زمان فوتبالیست های بومی یکی از یکی بهتر بود ونیاز به باز یکن غیر بومی نبود ،عبادزاده ها وگیل عرب ها واعظم ها وجوششها وصیامی ها وقاسم زاده ها وتشکری ها ومیثاقیان ومهریار ها وشهرباروحسین رضایی ها وامیدوارها ومسرورهای بیشماری بودند که من وامثال من مانند استاد قیاسی واستاد شجیع این شانس را داشتیم که با آنها کار کنیم ودر مقابل تیم‌های بزرگ ایران با نیروی خودی وبا کمترین امکانات ایستادگی کنیم اینهمه تلاش وکار که با حضور انبوه تماشاگران که درگوشه گوشه سکوها ناظر تمرینات ومسابقات ما بودند واکثرا هم عاشق وصاحب نظر که ساعت ها قبل و بعد از ما به تجزیه تحلیل تمرینات ومسابقات لیگ قدس وباشگاه های مشهد وابومسلم وپیام ودهداری و هواپیمایی وشاهین وهدف وتور بو ودیگر تیم ها می‌پرداختند که البته بیشترشان هوادار ابومسلم بودند رهبران تماشاگران هم همه عاشق ودلسوخته وبی ادعا بودند وگاهی هزینه هم میکردند حاجی رحمتی وحسین تکمان وعلی مغول وکاظم وحاج تقی حاج احمد ابوالفضلی و حسن نارگیل و اقافرمون ونانای ومحمد بوقی عباس طلا و وقاسم چاقه ومحمد اسمی ورضانقاش و آقا رضا بنا وحاجی دلپاک وهادی مباشری ومهندس عباسی وپسرش علی که ده یازده ساله بود وخیلی های دیگه از روی سکوها سردم داران طرفداران تیم ها بودند وبی ادعا هرکدام گروهی داشتند وبا هم وبا بچه ها از فوتبال لذت می‌بردند نه پولی بود نه دلالی بود و نه مدیر برنامه ای همه عاشق بودند  حتی در مسافرت ها هم پول جمع میکردند که مدیر حساب کتاب‌شان هم هادی مباشری بود که جوان بود انرژیک این فوتبال اون موقع یک هیات فوتبالی داشت که همه فوتبالی بودند واز شورای شهر وشهردار  وافراد سیاسی  خبری نبود کمیته داوران ما که بزرگانی چون نهاوندی ونادری وپژند واربابی وتهرانی وبیهقی وجاهدی وعادلهاو…… را یدک میکشیدند یکی از یکی با صفاتر بخشی ترشی بادمجان هم با آن قوری واستکان وچایی اش بین دونیمه مسابقات محبوبیتی داشت برای خودش  وتماشاگران هم با ترشی بادمجان گفتن با او حال میکردند واو خنده های قشنگش را تقدیمشان میکرد یک دنیا صفا در ورزشگاه سعد آباد که در مسابقات با حضور چندین هزار نفری با کنترل تعدادی از افراد هیات فوتبال با کمک عسگر ترکه که آچار فرانسه  ورزشگاه بود واز جوشکاری و کنترل بلیط تا تدارکات  برای مجموعه وفوتبال کار میکرد  اگر تعدادی از عزیزان را به شکل عامیانه نام بردم معذرت می‌خوام چون به این نامها معروف بودند که خیلی از آنها آسمانی اند وروحشان شاد ویادشان گرامی یکروز بعد از ظهر این ورزشگاه با چنین حال و هوایی سپری می‌شد همه اینها با با تعدادی خبرنگار عاشق تر که خبرها را برای خراسان وکیهان ورزش ودنیای ورزش وابرار ورزشی آن زمان مخابره میکردند خبرنگاران عزیز وپیشکسوتان  رسانه باشرفی مانند استاد نقافی ،استاد نوربخش ،جناب ابراهیم فاروجی، جناب کفشدار واقای اصغر رحیمی که هم داور برجسته ای بود وهم خبرنگار ی فعال  و خیلی از دوستان دیگر  این فوتبال مدیران لایقی  مانند آقای چرمچی،حاج مهدی قیاسی،حاجاقای میرزائیان ومهندس عبدالهیان وجناب فریدونی واقای نادری هدایت میشد روزگار قشنگ وبی حاشیه وسلامتی بود در فوتبال آن روز گار که پولی در بساط نبود وعشق بود عشق  حالا کسانی فوتبال ما وورزش ما را در استان می‌چرخانند که سابقه چندانی در ورزش وفوتبال خراسان ندارند واز تاریخ ورزش استان اطلاعی ندارند بهتر است این دوستان سیاسی وخبرنگاران جوان وعزبز وجویای نام والبته برخی جویای نان وکسانی که از حاشیه ورزش وارد متن شده اند کمی به گذشته برگردند وتحقیق در رابطه با ورزش استان در گذشته بکنند وبه فکر پیگیری و باز سازی ورزشگاه پیر سعد آباد یاتختی باشند و مجموعه تختی را که قلب داغونی دارد تلاش کنند به دست جراحان قابلی بدهند تا دوباره این قلب تپنده ورزش خراسان به عنوان نماد ورزش استان باز سازی شود  درود خدا به کسانی که عاشقانه برای خدمت به ورزش پای در میادین ومدیریت ورزش میگذارند و احترام پیشکسوتان وبزرگان را حفظ می‌کنند و به فکر تخرببشان نیستند روح همه بزرگان آسمانی ورزش خراسان  بزرگ در تمام  رشته ها شاد
قاسم زردکانلو