به گزارش حاشیه ورزش، کاظم فریدیان کوهنورد پرسابقه ایرانی، از اساس کوهنوردی و چرایی زحمتهایی که یک کوهنورد برای فتح قلهها میکشد گفت و اظهار کرد: از چند جهت میتوان به کوهنوردی نگاه کرد؛ کوهنوردی از نشستن دورهمی نزدیک چشمهای در اطراف شهر شروع میشود تا کسانی که به قصد صعودهای فنی و بلند، و فرودهای ماجراجویانه، به دل کوه میزنند و بهازای هر سه نفر، یک نفر کشته میشود، ادامه پیدا میکند. یک بخش هیمالیانوردی و کوهنوردی و مرزشکنیهاست و بخش دیگر هم به این خاطر است که ما انسانها تا چندهزار سال پیش مثل حیوانات در بیابانها زندگی میکردیم. در قسمتی از وجود ما، میلِ «به طبیعت رفتن» نهادینه است. بخشی گمشده در زیست ما بدینگونه است که ما دوست داریم در طبیعت زندگی کنیم. اکثر قریب به اتفاق آدمها از رفتن و وقتگذرانی در طبیعت لذت میبرند چراکه بخش گمشدهای از شخصیت ماست. از یک سرِ طیف، حس ماجراجویی و کشف فضاهای هیمالیانوردی، و طرف دیگر خودشناسی و کشف خویشتن است. ما میرویم تا مرزهای خودمان را پشت سر بگذاریم و از حد توانایی خودمان عبور کنیم و آن را ارتقاء بدهیم. هر فرد با هر میزان توان میتواند به کوه برود. کوه خط پایان ندارد، تماشاچی ندارد، استادیوم ندارد و هر فرد میتواند کوهپیمایی کند. از هر نظر اشتیاق زیادی در وجود آدمهاست.
او در ادامه درباره وقت گذاشتن یک کوهنورد برای کوهنوردی، ترک زندگی شهری برای فتح قلههای بلند دنیا، درآمد کافی برای داشتن سرپناهی در شهر و بهطور کلی تفکیک و تمییز زندگی شهری از علاقهمندی ورزشی اینطور گفت: کوهنوردی با زندگی معمولی شهری همخوانی ندارد. کوهنوردی در سطوح بالا با شرایط نرمالِ زیست ممکن نیست. این ورزش اگر در سطح تفریحی و دوستانه باشد، کاملاً هم دلانگیز است، اما اگر از حدی رد شود و کوهنورد وارد وادی رکوردزنی شود و قصد کند که سری میان سرها درآورد، با زندگی معمولی، دوستی و رفاقت دچار تضاد میشود. گاهی در انتهای طیف کوهنوردی، حوادث ناگوار غیرانسانی پیش میآید، بهطوری که گاهی کوهنورد ناچار است دوستش را در کوهستان رها کند و برگردد. این اتفاقی است که شاید درکش برای عموم افراد دشوار باشد و به بسیاری از کوهنوردان برچسب آدمکشی، جاهطلبی، توحش و… زده میشود.
فریدیان پس از اندکی مکث ادامه داد: کوهنوردی طیف دارد. از یکجایی به بعد، چیزهایی زیرِ پا گذاشته میشوند. در اوایل راه، زمانی که میبایست به خانواده و عزیزان اختصاص یابد، اندوختهای که میبایست برای آینده پسانداز شود، نادیده گرفته میشود. در حال حاضر صعود به سادهترین قلههای هیمالیا تقریباً ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومان میطلبد. جوانی را تصور کنید که خانه و ماشین ندارد، اما با هزار سختی و مشقت پولش را پسانداز میکند تا کوهنوردی کند، در واقع به آیندهاش پشتپا میزند. اگر کارمند باشد یا شغلش را از دست میدهد و یا در قعر سلسلهمراتب اداره جای میگیرد چون تا چندماه نمیتواند در محل کار حاضر شود و هیچ مجموعهای غیبت چندماهه کارکنان را نمیپذیرد. در شرایط فعلی، یک کوهنورد، موقعیت شغلی، آینده، سرمایهای که میتواند با آن خانهای داشته باشد، امکانات رفاهی شهری، و حتی بعضاً خانوادهاش را از دست میدهد. زندگی کوهنوردی که در سطوح بالا رقابت و ورزش میکند، با زندگی معمولی انسانها در تضاد است.
او افزود: برای مثال، منی که به قلههای «K۲» و «نانگا پاربات» صعود کردهام، بهمدت ۱۲ سال کار نکرده و از اندوختههای پیشینم مصرف کردم. من در سال ۱۳۷۴، در حالی کارگاهم را جمع کردم که درآمد بسیار خوبی داشتم. در آن زمان، پول چهار آپارتمانم را بابت کوهنوردی خرج کردم.